دریغا انسان
که با دردِ قرونَش خو کرده بود؛
دریغا!
شبانه (و شما که به سالیانی چنین دوردست…)
و شما که به سالیانی چنین دوردست به دنیا آمدهاید
ــ خود اگر هنوز «دنیایی» به جای ماندهباشد
و «کتابی» که شعرِ مرا در آن بخوانید ــ !
خفّتِ ارواحِ ما را به لعنت و دشنامی افزون مکنید
شبانه (عصرِ عظمتهای غولآسای عمارتها…)
عصرِ عظمتهای غولآسای عمارتها
و دروغ.
عصرِ رمههای عظیمِ گرسنگی
و وحشتبارترینِ سکوتها
شبانه (دریغا درهی سرسبز و گردوی پیر…)
دریغا درهی سرسبز و گردوی پیر،
و سرودِ سرخوشِ رود
به هنگامی که دِه
در دو جانبِ آبِ خنیاگر
به خوابِ شبانه فرو میشد
سه سرود برای آفتاب
۱ شبانه اعترافی طولانیست شب اعترافی طولانیست فریادی برای رهاییست شب فریادی برای رهاییست و فریادی برای بند. شب اعترافی طولانیست. □ اگر نخستین شبِ زندان است یا شامِ واپسین ــ تا آفتابِ دیگر را در چهارراهها فریاد آری یا خود به حلقهی دارش از خاطر ببری ــ، فریادی بیانتهاست شب فریادی بیانتهاست فریادی از نومیدی فریادی از امید، فریادی …
ادامهی مطلب »