دیریست تا سوزِ غریبِ مهاجم
پا سست کرده است،
آثار: دفترهای شعر
ترانه تاریک
بر زمینهی سُربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است
واپسين تير ترکش آنچنان که میگويند
من کلامِ آخرین را
بر زبان جاری کردم
همچون خونِ بیمنطقِ قربانی
بر مذبح
بر سرمای درون
همه
لرزشِ دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد،