«- بامدادان گامزنان به باغ ِ خوشمنظر ِ درختان ِ گردو درآمدم و سرسبزى ِ دره را به تماشا ایستادم. سر ِ آن داشتم که جوش ِ جوانه را بر چفتهى تاکها نظاره کنم و برافروختن ِ لالههاى گلنار را بر ناربُنان. اما ندانستم که روح ِ نا آرام ِ من چهگونه مرا به پیش راند که بىخبر، کنار ِ …
ادامهی مطلب »آثار احمد شاملو
غزل غزلهای سلیمان: سرود هشتم
«- دریغا دریغا که برادر ِ من نیستى از بطن ِ مادرم! و رویاروى ِ همه عالم شیر از پستانهاى مادر ِ من نمکیدهاى! مىتوانستم با تو به هر جاى در آیم از یکدیگر بوسه گیریم و به یکدیگر بوسه دهیم بى آن که زهرخند ِ حاسدان برانگیخته شود. دست ِ تو را به دست گرفته تو را به خانهى …
ادامهی مطلب »با تخلص خونین بامداد
گفتوگوی احمد شاملو و بهروژ آکرهئی دقت!پاسخ سؤال اول را تا جائی که در انتهای جمله علامت ‹‹‹ خوردهعوض کردهام. از سطر ۶۵۷ تا ۷۴۸ جای آن گذاشته خواهد شد. □ آقای شاملو! دانستن این نکته که خودتان چه هنگامی حس کردید شعرتان دچار تغییری بنیادی شده برای ما جالب است. ◼ از لحاظ زمانی بهطور دقیق یک روز صبح …
ادامهی مطلب »گزارش اهل قلم
پنداری سرگذشت فردوسیها و پورسیناها و بیرونیها و عینالقضاتها و سهروردیها سرنوشت مقدر اصحاب اندیشه و قلم این سرزمین است. در همین قرن حاضر، دهخدا و نیما و هدایت که روزهای تولد یا درگذشتشان در این یکدوسهماهه میگذرد در همهی عمر برای نشر آثار و افکار خود با مشکلات بدوی “روا” و “ناروا”* رودررو بودند و نظام حاکم میکوشید آنان …
ادامهی مطلب »فرهادشوقى نازنين بسيار عزيزم،
نسترن شرقى ۵۵۵ شهرك دهكده كـرج ۳۱۷۶۶ ۲۵/۷/۷۵ فرهادشوقى نازنين بسيار عزيزم، با سلام و چشمپوشى از مقدمات معموله… از ته دل خواستار توفيقهاى توايم و خوشبختانه تو با شايستهگى پلههاى توفيق را طى مىكنى و من و آيدا كه تو را به جان دوست مىداريم از شنيدن اخبار آن با همهى وجودمان شاد مىشويم. جواب نامهات مدتى به تأخير …
ادامهی مطلب »