گشت و گذاری در آثار شاملو

دوست نازنين: با عميق‌‏ترين سلام قلبى

دهكـده ـ ششم تيرماه ۱۳۷۷   دوست نازنين، با عميق‌‏ترين سلام قلبى . يك ساعت پيش ـ چهار بعد از ظهرـ نامه‌‏ات رسيد وچنان‌‏كه خواسته‏‌اى بى‌‏درنگ مشغول نوشتن جوابت شده‏‌ام. در مورد فعاليت‏‌هايت يك ‏قلم بايد عرض‏ كنم خسته‏ نباشى و توفيق يارت ‏باد! در باب سفر من به ‏سوئد كه ‏تأكيدهاى مكرر فرموده‏‌اى بايد عرض ‏كنم زياد به‌‏اش خوش‏بين …

ادامه‌ی مطلب »

 آقاى رحمانى‏‌نژاد بسيار دوست‌‏داشتنى من

آقاى رحمانى‏‌نژاد بسيار دوست‌‏داشتنى من اميدوارم دل‏تنگى و نگرانى و بيمارى ‏به ‏در خانه‏‌ات ‏نزديك نشود. بارى مدت‌‏ها و شايد نزديك‏ يك‏‌سال ‏است ‏كه ‏پست‏ اين ‏سيستم ‏نامرد نه ‏نامه‌‏هاى مرا مى‌‏فرستد نه ‏نامه‌‏هاى دوستان ‏را به ‏من ‏مى‌‏رساند. اين ‏است كه ‏نامه‌‏ام را از اين ‏آدرس‏ فرستاده‌‏ام‏ و تمنا مى‏‌كنم ‏شما هم‏ لطف ‏كنيد جواب را به‏ همين ‏آدرس …

ادامه‌ی مطلب »

آقاى وزيرى بسيار بسيارعزيزم

آقاى وزيرى بسيار بسيارعزيزم، باسلام و درودهاى قلبى‏‌ى بى‌‏پايان، راست‌‏اش اين‏‌كه ‏تصور كرده‌‏ايد امكان ‏دارد شما را به ‏قول ‏خودتان “فراموش‏ كرده ‏باشم” به‏ شدت ‏ناراحت‌‏ام ‏كرد. دوست ‏خوب و انسان ‏شريف ‏و جوان ‏خسته‌‏گى‌‏ناپذيرى با آن‏‌همه ‏محاسن‏ فردى و اجتماعى‌يى ‏كه ‏شما ايد، از ياد بردن‏‌اش پيش‏ از هرچيزديگر نشانه‌‏ى عدم ‏لياقت ‏شخص‏‌ است. از اين‌‏ها گذشته آن‏‌همه ‏محبت …

ادامه‌ی مطلب »

غزل غزل‌های سلیمان: سرود نخست

«- کاش مرا به بوسه‌هاى دهانش ببوسد. عشق ِ تو از هر نوشاک ِ مستى‌بخش گواراتر است. عطر ِ الاولین نشاطى از بوى خوش ِ جان ِ توست و نامت خود حلاوتى دلنشین است چنان چون عطرى که بریزد. خود از این روست که با کره‌گان‌ات دوست مى‌دارند.» «- مرا از پس ِ خود مى‌کش تا بدویم، که تو را …

ادامه‌ی مطلب »

در دل جنون باران می‌بارد

  مرثیه‌ای بر اساس شعرهای لورکا برای لورکاهای در خون تپیده‌ی ایران    ۱. تصویر مالوفی که از فدریکو گارسیا لورکا در رسانه‌ها ارائه می‌شود، یعنی تصویر شاعری معصوم که زندگی‌اش پر بود از کشف و ترانه و رقص، شاعری که ناگهان توسط فاشیست‌های اسپانیا کشته می‌شود، بخشی از حقیقتِ لورکا را قلم می‌گیرد. ترکیبِ کلاسیکِ شیعی-مسیحیِ کودک‌ و شهید …

ادامه‌ی مطلب »

غزل غزل‌های سلیمان: سرود دوم

«- من گل ِ سرخ ِ شارون نرگس ِ خندان و سوسن ِ دره‌ام.» «- چون سوسن ِ دره در میان ِ خاربُنان، دلارام ِ من در صف ِ باکره‌گان هم از آن‌گونه است.» «- چون درخت ِ سیبى میان ِ درختان ِ جنگلى، دلدار ِ من در صف ِ همگنان، هم از آن‌گونه است. دوست مى‌دارم به سایه‌اش بنشینم …

ادامه‌ی مطلب »

غزل غزل‌های سلیمان: سرود سوم

«- شب همه شب تنها در فرش ِ خواب ِ خویش بى‌خود از خویش هواى زیبارویى را به سر داشتم که جانم از او سوزان است. اما او را نیافتم. پس خانه را وانهاده سرگشته‌ى سوق‌ها و گذرها در شهر پریشان شدم. به هواى آن که جانم از او سوزان است. به هر جائى جُستم‌اش، به هر جائى پرسیدم‌اش اما …

ادامه‌ی مطلب »