بر زمینهی سُربی صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یالِ بلندِ اسبش در باد
پریشان میشود.
□
خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار میشود.
□
کنارِ پرچینِ سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامنِ نازکش در باد
تکان میخورد.
خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر میشوند.
۱۳۵۲
این شعر روایی شاملو، از شاهکارهای شعر نو است. توصیف یک تابلوی نقاشی است یا یک عکس متحرک است. سوارانی که (مبارزانی) که نقطه ی ضعفشان خانواده هایشان هستند و در اینجا خان و مانشان سوزانده شده است. آنروزها رویارویی با اسلحه بود و امروزه ابزارهای کنترل و حذف، زیرجلی و پنهانی است. تأثیر بر مغز و احساسات به روش الکترونی، سوغات همکاری با روسیه و چین که خود دله دزدان تکنولوژی اند.