بانگدربانگ خروسان میخوانند. تا دوردستهای گمان اما در این پهنهی ماسه و شوراب روستایی نیست. روز است که دیگرباره بازمیگردد یادآورِ صبح و سلام و سبزه، و تحقیر است که هر سپیدهدم از نو اختراع میشود در تجربهی گریانِ همیشه.