دهكده،ـ
۷/۱۰/۷۳
دوست ناديده به جان شناخته، آقاى بهزاد صادقى
با سلام و حرمت بسيار.
نامه سرشار از محبتتان به همت دوستان آدينه دريافت شد. از اينهمه لطف كه ايثار فرمودهايد عميقا سپاسگزارم، از اينكه دوست يكدل ديگرى يافتهام عميقا شادمانم و با تمامى وجود اميدوارم شايستهگى اين همه لطف و برازندهگى اين دوستى بىشايبه را داشته باشم.
فكر مىكنم در پاسخ نامه سه صفحهئى شما كه سراسر حديث محبتتان است چه دارم بنويسم. اين است كه مىخواهم تمنا كنم اين مختصر را به رسم اعلام رسيد آن از من بپذيريد تا پس از بازگشت از سفرى كه نوشتهايد در پيش داريد قرار ديدارى بگذاريم. براى سفرتان آرزومند توفيق شما هستم.
ازآنجا كه چاپارخانه كوتولهها كمترين علاقهئى به رساندن نامههاى دوست شما نشان نمىدهد نشانى پستى محض ادب تقديم حضورتان مىشود اما استفاده از تلفن را، معمولا از ساعت ۱۴ به بعد، محض اطمينان توصيه مىكنم: پس از چهار شماره ۰۲۶۱(= پيش شماره كرج:) [شماره تلفن محفوظ است.]
طبعا صميميت اقتضا داشت نوشتن اين سطور با دست صورت بگيرد چه كنم كه انگشتانم سالهاست از تبعيت سرباز مىزند. مىدانم كه عفوم مىكنيد.
به اميد ديدارتان: ا.شاملو
[آدرس محفوظ است.]
به نشانى فرستنده در روى پاكت عنايتى نفرمائيد!