۲/ آبانماه/ ۷۴
شهرك دهكده، كرج .ـ
مهدىى نازنين محترم و بسيارعزيزم،
ازخطابات “جوانفر” را حذف كردم كه اگر روزى روزگارى نامه به دست يكى از “اساتيد” گرامى دانشگاهها افتاد براى اظهار لحيهى جديد خود اين موضوع را انتخاب كند كه چرا در اين “سند معتبر ادبى مورد نظر” به آوردن نام كوچك آنحضرت اكتفا كردهام، و با پرداختن به بحث علمىى دقيقى پس از اثبات اينكه ثابت پلانك به كلى غلط است و دادن تغييراتى در نوت ويژهى عالىجناب اسرافيل، موفق شود ثابت كند كه سايهى دورهى تاريخىى حكومت حاضر سالهاى درازى بر سر ما باقى خواهد ماند!
بارى اولين نامهى مرقومهى آنحضرت( كه همان وصولاش اسباب شگفتى بود چون چاپارخانهى مباركه از سه سال پيش هيچكدام از نامههاى مرا به بنده تحويل نمىدهد) به شدت سبب انبساط خاطرم شد، زيرا چنانكه دوستان مشترك ـ و از آنجمله سودابه ـ ملاحظه كردند، آنرا پيش از تحويل به مقصد چنان در آبژاول شست و شو داده بودند كه به هيچ تمهيدى قابل خواندن نبود! گمان مىكنم برنامهى سمپوزيوم دانشگاه تورنتو كه خبرش را خودت هم در دومين نامهى مرحمتى مرقوم داشتهبودى همين ديروز يا امروز آغاز شده، كه البته طبيعى است كنجكاوى مرا برانگيخته باشد و مايل باشم بعضى خبرهاى دست اولاش را برايم بنويسى و احتمالا پارهئى بولتنهايش را برايم بفرستى. ( يادت باشد براى رسيدناش حتما روى پاكت طلسم ۸ ۶ ۴ ۲ را قيد بفرمائى.)
مهدى عزيز، دوعلت سبب شد پاسخ نامههايت به تأخير بيفتد كه يكىش نداشتن اطمينان از رسيدن آن بود. ولى علت اصلىترش گرفتارى ترجمهى دن آرام بود كه همهى وقتام را وقفاش كردهبودم تا بالاخره همين دوشمبهى هفته قبل تماماش كردم، و حالا به قول معروف خرگنده ته دالان است و مرد مىخواهد كه بازخوانىاش را شروع كند: نزديك به دو هزارصفحهى A۴ !
عجالتا تو و نسرين وكوچولوهاتان را كه اسمشان را نمىدانم مىبوسم، از رفع نسبى مشكلاتتان كه خبرخوشى بود عميقا خوشحال شدم، بخصوص ازموفقيتهاى دختركات كه به راستى حقاش است و نوشجاناش! بهاش از قول من بگو چشم به راه موفقيتهاى روزافزوناش هستم.
برايم نامه بنويس و خبرهاى خوبخوب بده و منتظر نامههاى من نشو، كه بخصوص اگر بازخوانى دن را شروع كنم عذرم خواسته است!
مىبوسمات.
احمد شاملو