خانم آیدا سرکیسیان سلام
امیدوارم شاد و تندرست باشید.
فضای شعر امروز ایران چنان در سانسور و خودسانسوری سوخته که هوا را هم دود آلود و خاکستری کرده است. در این هوای خاکستری مشتی شاعران دو زیست و همهچیزخوار، مشتی شاعران منزوی و از جهان بریده و تعدادی معترض و سانسور ستیز دم میزنند. در این هوا چیزی به اسم جایزه شعر بی معناست. به چه چیز جایزه میدهیم؟ به کتاب مشترک یک شاعر و آقای «ارشاد اسلامی»؟ به سانسور و خودسانسوری؟ و اما حاشیهای مهمتر از متن در شعر امروز ایران هست به نام باندبازی! این یک بحث محفلی بیارزش نیست، این روی دیگر سکهٔ سانسور است. سانسور دولتی تألیف را هدف میگیرد و سانسور باندی، مؤلف را؛ پس بسیار مهم است بدانیم که چگونه این دو علیه ادبیات و زیبایی هستند. باند ادبی در هر جای دنیا میتواند به رشد شعر و فرهنگ کمک کند اما در ایران امروز موجب حذف و انزوای هنر واقعی میشود. باند ادبی اصلاً بد نیست، چند نفر دور هم جمع میشوند تا بخصوص با نقد یکدیگر، به ادبیات، هنر، زیبایی و حقیقت خدمت کنند؛ مشکل از انجا آغاز میشود که افراد متعصابه از هم پشتیانی میکنند و علیه دیگری جبهه میگیرند. برایشان مهم نیست حقیقت چیست، شفاف نیستند، پشت پرده و پچپچهگو و گاهی با مأموریت به جنگ ادبیات مستقل آمدهاند. این دیگر باند ادبی نیست بلکه گروه گنگستریست. نقد نیست، هنر نیست، نوگرایی و ادبیات نیست، جنگ است، لشکرکشی است. در شرایطی با وجود دو نوع سانسور سیتسماتیک دولتی و باندی است که من میپرسم در ایران به چه چیز جایزه میدهیم؟ بعضی جایزهها در جهان به اشخاص داده میشود. مثلاً به پاس یک عمر نوآوری و تألیف شعر به فلان شاعر جایزه میدهند؛ اما بعضی جایزهها و از جمله جوایز شعر در ایران را به کتاب میدهند، یعنی اعلام میشود که این جایزه میرسد به فلان کتاب شعر، اما دروغ است؛ در اخبار گفته میشود که جایزه را به کتاب دادهاند در حالی که جایزه را به شخص دادهاند. این نکته خیلی مهم است. جایزه را فارغ از هر کتابی که هست به افراد میدهند، به دوست و آشنا یا حتی به هم اتاقی میدهند و البته این فقط یک بازی و رابطه نیست، یک هدف است.
دختران و پسرانی باسواد در روستاها و شهرهای کوچک مشغول مطالعه هستند شعرهایی زیبا مینویسند و کتابی منتشر میکنند. آنها کتابشان را برای دبیرخانهٔ جایزهای میفرستند به امید اینکه اثرشان جایی خوانده شود؛ اما معمولاً نامزدها از بین نزدیکترین فرد به داور، انتخاب میشوند. آن بیچارهها سیاهیلشکر هستند. آنان اعدادی برای شمارش در عبارت «استقبال بینظیر از جایزه و جشنواره…» هستند. نگاهی به داوری امسال، پارسال و سالهای قبل در جایزههای شعر و جایزه شاملو نشان میدهد حرف من تا حدی درست است. مثال میزنم: در بین نامزدهای امسال چند نفر هستند که با داور در گروهی سهنفره در سایتها و محفلها، همکار و همباند هستند، گروهی به نام «انجمن ایران معاصر» که نمیدانم وابسته به کجاست، مسئولان این گروه، سه نفر هستند که دقیقاً هر سه در جایزه شاملو دخیلند، یکی پارسال داور بود و دوستش را که با آبروی جایزه بازی کرده بود و کتابی برای تمسخر آن فرستاده بود، انتخاب کرد. دومی امسال داور است و سومی امسال نامش در بین نامزدهاست و از طرف همان داور و رفیق دومی انتخاب شده است، بعید نیست در لیست برندههای نهایی هم باشد. چرا اطرافیان شما که از یک باند سهنفره یارگیری کردهاند، با نام شاملو و با شاعران جدی دور و نزدیک اینگونه بازی میکنند؟ اصلاً چرا فراخوان میدهند وقتی اینقدر واضح شیطنت میشود؟ (و کاش تنها شیطنت باشد نه برنامه برای ضربه به هر آنچه هنر مستقل بود و کورسویی از امید بود) دستکم فراخوان ندهند و جایزه را به نشانی دوستانشان بفرستند. آنان جایی هم که میخواهند سنتشکنی کنند، در کنار باندبازی از بیخاصیتها تقدیر میکنند؛ مثلاً امسال جایزهٔ «مدایح بیصله» به کسی داده شد که هر سال کتابی بیارزش میسازد و گفته شد از او تقدیر کردیم چون مدت زیادیست چاپ میکند و کسی از او تقدیر نکرده است. در حالی که او کتابسازی کرده است و قابل تقدیر نیست. وضعیت شعر امروز آنقدر بد است که گویا شاعران باید به تعداد کتابها و تعداد سالیان عمر شناخته شوند نه به کیفیت و خلاقیت در آثارشان.
خانم سرکیسیان عزیز! شک نکنید این جایزه با روش و مرام شاملو مغایر است. این جایزه همان گوشت گندیدهایست که شاملو گفته بود با آن نمیشود آبگوشت درست کرد وگرنه مسموم میکند. چون علاوه بر باندبازی، شاعران و ناشران بدنام رانتی-دولتی هم در آن هستند. نگاهی به لیست سال ۱۳۹۹ حرف مرا ثابت میکند. منظور شاملو از آن عبارت همین بود که نمیشود دم از استقلال زد و با حکومتیها سر یک سفره نشست. جای آنها بر سفرهٔ خون است. موضوع سخن شاملو، مستقل و وابسته بودن شاعر و نویسنده است و قابل تعمیم به هر رخداد ادبیست. امروز تمام تلاش دو گروه سانسور، سیستماتیک و باندی، این است که مرزها را مخدوش کنند و معیاری برای تشخیص مؤلف و ناشر مستقل از وابسته باقی نگذارند.
اگر شاملو امروز بود قطعاً این جایزه را نمیبرد چون هر جایزهای به ناگزیر از فیلتر داوران شعر امروز ایران میگذرد که اغلب باندباز و منفعتطلب هستند. اغلب این جایزهها به هم کافهایها و هممحفلیها داده میشود. من نیازی ندارم به کسی باج بدهم پس اگر مینویسم تکتک داوارن و منتخبین چنین نیستند یعنی بعضی افراد و تعداد بسیار کمی، خارج از این قاعدهٔ کُلی قرار دارند.
لطفاً اجازه ندهید بیش از این به اسم شاملو علیه شعر و شعور رفتار کنند. درست نیست که نام احمد شاملو همسو با سانسور شود. نمیدانم شما در این جایزه نقشی دارید یا خیر، لطفاً اگر امکانش را دارید این جایزه را کامل تعطیل کنید. با تغییر روش و داوری هم فایدهای ندارد. چون من این جماعت را کامل میشناسم، کم و بیش سلایق و سطح سواد آنها را میدانم و رفتارهای آنها را بهدرستی پیشبینی میکنم، این نه از قدرت من که از ضعف و سادهلوحی ایشان است. آنها بعد از حاکمیت مهمترین نقش مخرب را در وادی شعر و فرهنگ دارند. این تخریب با همکاری تعدادی از مؤلفان و ناشران میانه و بازاری و واسطهگر بین ارشاد و کتاب، انجام میشود. جوایز شعر باید تعطیل شوند نه اینکه تغییر شکل بدهند یا اصلاح شوند. همانقدر که نظام اسلامی قابل اصلاح است این جوایز هم قابل اصلاح هستند. اصلاح زمانی اتفاق خواهد افتاد که در فضایی شفاف بتوان رخدادهای فرهنگی را نقد کرد؛ اما اینجا هر حرفی موجب دشمنی میشود و رفتار حرفهای در بین اهل شعر امروز وجود ندارد. نقدی در کار نیست، هر چه هست رفتارهای بَدَوی از جنس لشکرکشی قبیلهای قبایل کهن است. همین متن مرا اکثر شاعران وقتی بخوانند به دنبال مسائل خصوصی و رفتارهای شخصیام خواهند گشت و چیزی جز خصوصیات بیربط من تحویل شما نخواهند داد، آن هم پر از دروغ و کینه؛ همینقدر غیرحرفهای و قابل پیشبینی هستند. چنین است که حاکمیت نیز آنها را در مشت خود دارد و کنترلشان میکند. من هیچ غرضی جز آنچه اینجا نوشتم ندارم، در این سالها هم کتابی نداشتهام که در جایزهای شرکت کنم یا نکنم؛ و چه بد است این هوا که باید این حرفها را هم مینوشتم.
جایزه شعر نهتنها برای فرهنگ و ادبیات مفید نبوده و نیست که دو آفت بزرگ داشته و هنوز هم دارد: یکی اینکه موجب نفاق و دشمنی بین اهل قلم میشود، دوستی و تجمع آنها را متزلزل میکند، دیگر اینکه موجب سکوت و ریاکاری اکثر شاعران در برابر هر کجی و ناراستی در ادبیات و شعر میشود، یعنی نقد واقعی را حذف یا به ضدنقد تبدیل میکند. چون هر شاعری، دیگری را داوری بالقوه میبیند که روزی روزگاری به کارش خواهد آمد و نباید موجب رنجش او شد، نباید به او انتقاد کرد. به همین دلیل غالباً این جایزهها به افراد خنثی، میانه و میانمایه داده میشود. معمولاً این جایزهها را به کسی که علناً علیه وضع موجود است و از کادر بیرون زده است نمیدهند، مطمئنم احمد شاملو اگر بود برندهٔ این گونه جایزهها نمیشد. پس وقتی از باندبازی حرف میزنیم نباید موضوع را به یک اِعمال سلیقه و دوستی یا دشمنی تقلیل داد. موضوع مستقیم به قلب هنر و زیبایی مربوط است. حاشیه است اما از متن مهمتر است، چون نقد و انتقاد را از هنر حذف میکند و این یعنی درجا زدن، یعنی هنر ما نمیتواند پیشرو باشد. اندیشه و احساس شاعر پیشرو کجا و این بازارهای مکاره و دادوستدهای نامیمون کجا. اجازه ندهید بیش از این با آبروی شعر و شاعر معاصر بازی شود. قطعاً اگر امروز آن را تعطیل نکنید روزی این کار را خواهید کرد که فقط دوزیستها و محافظهکارها این جایزه را تأیید کنند. در آخر برای اینکه به انسانی ظلم نکرده باشم بی هیچ کنایتی میگویم تعدادی بسیار اندک از شاعران و داوران در این جایزه و دیگر جایزههای شعر، فارغ از باندبازی و میانمایگی بودهاند. اگر موجب تلخی اوقات شما شدم ناگزیر بودم، بر من ببخشایید.
سالم و سربلند باشید
علی کاکاوند
۵ آذر۹۹
میتوانم خواهش کنم که نام صدا پیشگان نمایشنامه “”یل و اژدها” نوشته احمد شاملو (براساس قصه ای از آنگل کارالی چف) با دکلمه احمد شاملو را در اینجا ذکر کنید ؟