دربارهى ترجمهى سفر به نهايت شب
حدود سالهای ۵۱ – ۵۲، شاملو تصميم گرفت سفر به نهايت شب را با همكارىِ شهرآشوب اميرشاهى به فارسى برگرداند. اميرشاهى سالها در پاريس زندگى كرده بود و با «زبانِ كوچه»ى فرانسوى آشنائى داشت. همكارىِ شاملو با او به چهار پنج جلسه نكشيد. آيدا مىگويد شاملو به اين كتاب عشق مىورزيد. رويكردِ سلين به انسان و زبانى كه براى بازگويىِ اين رويكرد گزيده بود، با رويكردِ معنايى و البته زبانىِ شاملو همسو بود. كار را شروع كرد، امّا بيمارى امانش نداد. چند صباحى به اجبار كار را كنار گذاشت، به اين اميد كه روزى برگردد و ادامه دهد، امّا در اين فاصله، كسى ديگر ترجمهيى از آن چاپ زد و شاملو سرد شد و كار ترجمهى اثرى را كه آن همه دوست داشت، يكسر رها كرد. به آيدا، و شايد خيلىهاى ديگر، گفته بود كه سفر به نهايت شب را بستر مناسبى مىداند براى اجرا كردنِ زبانِ كوچه. همينطور هم بود. سلين قواعد ادبيّت را به هم زده بود. زبانِ كوچه و بازار با سلين به ادبياتِ فرانسه راه گشوده است، آن هم با چه قدرتِ حيرتانگيزى. سفر به نهايتِ شب جان مىداد براى اثباتِ اين عقيدهى سستىناپذير شاملو كه با زبانِ زندهى مردم است كه ادبيّات فارسى مىتواند خود را بازيابد و از نو بسازد. و چه بسا كه اگر شاملو سرد نمىشد و اين كتاب را به زبانِ خاصِ خودش برمىگرداند، ديگر سالها بعد نمىرفت سراغِ دُنِ آرام. از همين حقيقت درمىيابيم كه هدف شاملو از ترجمهى دُنِ آرام، كه ترجمهى ديگرى نيز از آن به دست بود، تزريقِ امكاناتِ زبانِ كوچه بر پيكرهى ادبياتِ فارسى بود. بارى، مشق اولِ شاملو از دو فصلِ نخستِ سفر به نهايت شب، كه در پى مىآيد، نشان از همّ او براى ترجمه و به دست دادنِ روايتى فارسى و همسو با روايتِ فرانسوى دارد. رسمِ خط همان رسم خط شاملوست. روشن است كه اگر شاملو بود و ترجمه را هم تمام كرده بود، آن را به رسمِ خطِ تازهاى كه خود از بانيان آن است حروفنگارى مىكرد، امّا ما به خود اجازه نداديم در متنِ دست نويس شاملو دست ببريم. ترجمهى فصلِ اول كامل است. چند كلمهيى هست كه شاملو گذاشته بوده بعدتر برگردانِ مناسبِ آن را بياورد. با علامتِ […] اين جاهاى خالى را نشان دادهايم. ترجمهى فصلِ دو ناتمام است. اگر در متن جملهيى جا افتاده كروشه باز كردهايم و گفتهايم. مقدمهى سلين را هم كه شاملو دو پاراگرافش را ترجمه كرده كنار گذاشتهايم؛ خطخوردگىهاش زياد بود به احتمال يقين شاملو آن را نمىپذيرفت. ترجمهى فارسىِ دو فصل، 15 صفحهى ريزنوشته به قطع A4، تميز و تقريباً پيراسته است. خطخوردگى و جاافتادگى دارد، امّا منتشرشدن آن براى پىبردن به بسا چيزها دربارهى شاملو و سليقههاش، به ويژه پىبردن به چرايىِ ترجمهى دُنِ آرام، لازم بود. دريغ كه شاملو اين كتاب را ترجمه نكرد و خوشا به حالش كه آيدا را داشت؛ كه اگر او را نداشت و نداشتيم، بسا نوشتهها و كارهاى شاملو كه به محاق مىافتاد. دستنويسِ سفر به نهايتِ شب شاملو در پوشهيى محفوظ مانده. در اين پوشه، جز متنِ فارسىِ روايتِ شاملو، بيست سى برگِ دفترِ مشقى هم هست، حاوى شمارى از واژگانِ «كتاب كوچه»ى فرانسوى كه شاملو، احتمالاً وقتى اولين بار خواندن كتاب را شروع كرده بوده برابرنهادهايى فارسى براى هر كدامشان پيشنهاد كرده تا موقعِ ترجمه از آنها استفاده كند. همه چيز حاكى از آن است كه شاملو قضيه را خيلى جدّى گرفته بوده چه شد كه نشد؟ آيدا مىگويد بماند. جابهجا، در متن اصلى، شاملو با خودكارِ آبى برابرنهادى فارسى براى واژهيى فرانسوى قلم انداخته است. ــــ ج. ش
- با سپاس از جواد شریفی و مجلهٔ این شماره با تأخیر
وبسایت رسمی احمد شاملو