به ایرج کابلی ظلماتِ مطلقِ نابینایی. احساسِ مرگزای تنهایی. «ــ چه ساعتیست؟ (از ذهنت میگذرد) چه روزی؟ چه ماهی از چه سالِ کدام قرنِ کدام تاریخِ کدام سیاره؟» تکسُرفهیی ناگاه تنگ از کنارِ تو. آه، احساسِ رهاییبخشِ همچراغی! ۱ مهرِ ۱۳۷۰
عرض ادب
سپاس از شما
چند ماهیست در سایت شما هستم ….. بی نهایت زیباست ….و پر از روحیه شدم
من هم یکی از دوستداران استاد شاملو هستم …
و این رو لطف ایشون و خدا میدونم نسبت به من …
امید همیشه در شادی ها باشید …..
با تشکر