آقاى حسين قاضيان
باسلام و احترام و سپاس از حسن ظن جنابعالى درباب طرح پرسشهائى كه من آن را قدم نه چندان سنجيدهئى در زمينه نوعى بفرمائيد آشتى كنيم به حساب مىآورم، به اطلاع حضرتتان مىرسانم كه وصول نامه مورخ ۲۹/۸/۷۳ آن مركز پيش از هرچيز باعث تعجب اين غربزده آلت دست بيگانگان و دشمنان كشور شد. تعجبى كه بىگمان نمىتوانسته از انتظار شخص شما نيز دورمانده باشد. من نمىدانم چند تن از اين دويست نفرى كه امروز بىمقدمه از سوى “سياستگزاران و كارگزاران” خوابنما شده به “صاحبنظر” و “پديدآورنده” تعبيرشده است و ايشان را بناگهان در دعوتنامه حاضر “اهل نظر” خوانده ازآنان “راىزنى” جستهايد در شمار همان گروه تحقيرشدهئى هستند كه سيزده سال پيش از اين بر بام كانون صنفىشان تيربار مستقر فرموده به اتهام مخالفت با انقلاب يا الهامگيرى از سياستهاى دشمنان خارجى كشور درمعرض انواع و اقسام فشارها قرارگرفته دشنامها شنيدهاند يا چون خود من دوازده سال به طورغيرقانونى از انتشار كتابها و آثارشان ممانعت همه جانبه به عمل آمدهاست.
در هرحال از آن جا كه اولا تعطيل كانون صنفی اين صاحبنظران(!) همچنان ادامه دارد و اين نكته دعوت از اعضای آن كانون براي مشاركت در تعيين استراتژی فرهنگی را پيش از هرچيز به نوعی تحقير و ريشخند كسانی كه اكنون “صاحب نظر” و “پديدآورنده” خوانده شدهاند شبيه میكند، و از طرف ديگر به طور مشخص منظور آقايان از كلمهی “فرهنگ” مشخص نيست و بر اساس تجربيات شخصی من برداشتی كه در آن جبهه از اين مفهوم میشود در اكثر موارد به “معاندهی با فرهنگ” شباهت بيشتری دارد، شخصا از پاسخ گفتن به پرسشهای عنوان شده معذور است.
توفيق آقايان را در سياستگزاری فرهنگ موردنظر خواهانم.
احمد شـاملو