اسباب


آنچه جان
از من
همی‌ستاند
ایکاش دشنه‌یی باشد

یا خود
گلوله‌یی.

 

 

زَهر مباد ای کاشکی،
زهرِ کینه و رشک
یا خود زهرِ نفرتی.

 

درد مباد ای کاشکی،
دردِ پرسی‌های گزنده
جرّاره به‌سانِ کژدم‌هایی،
از آنگونه که‌ت پاسخ هست و
زبانِ پاسخ
نه،
و لاجرم پنداری
گَزیده‌ی کژدم را
تریاقی نیست…

 

 

آنچه جان از من همی‌ستاند
دشنه‌یی باشد ایکاش
یا خود
گلوله‌یی.

 

۱۵ اسفندِ ۱۳۴۴

ققنوس روی جلد

درباره‌ی سایت رسمی احمد شاملو