خوبشتن را به بسترِ تقدیر سپردن
و با هر سنگریزه
رازی به نارضایی گفتن.
زمزمهی رود چه شیرین است!
□
از تیزههای غرورِ خویش فرودآمدن
و از دلپاکیهای سرافرازِ انزوا به زیرافتادن
با فریادی از وحشتِ هر سقوط.
غرشِ آبشاران چه شکوهمند است!
□
و همچنان در شیبِ شیار فروتر نشستن
و با هر خرسنگ
به جدالی برخاستن.
چه حماسهییست رود، چه حماسهییست!
۵ بهمنِ ۱۳۴۴