با آوازی یکدست
یکدست
دنبالهی چوبینِ بار
در قفایش
خطی سنگین و مرتعش
بر خاک میکشید.
«- تاجِ خاری بر سرش بگذارید!»
و آوازِ درازِ دنبالهی بار
در هذیانِ دردش
یکدست
رشتهیی آتشین
میرشت.
«- شتاب کن ناصری، شتاب کن!»
از رحمی که در جانِ خویش یافت
سبک شد
و چونان قویی مغرور
در زلالیِ خویشتن نگریست
«- تازیانهاش بزنید!»
رشتهی چرمباف
فرود آمد،
و ریسمانِ بیانتهای سُرخ
در طولِ خویش
از گرهی بزرگ
برگذشت.
«- شتاب کن ناصری، شتاب کن!»
□
از صفِ غوغای تماشاییان
العازر
گامزنان راهِ خود گرفت
دستها
در پسِ پُشت
به هم درافکنده،
و جانَش را از آزارِ دگرانِ دِینی گزنده
آزاد یافت:
«- مگر خود نمیخواست، ورنه میتوانست!»
□
آسمانِ کوتاه
به سنگینی
بر آوازِ رو در خاموشیِ رحم
فرو افتاد.
سوگواران
به خاک پُشته برشدند
و خورشید و ماه
به هم
بر آمد.
۷ بهمنِ ۱۳۴۴
و جانَش را از آزارِ دگرانِ دِینی گزنده
و جانش را از آزار گران دینی گزنده(نه دگران)
آزار گران دینی گزنده صحیح است که به اشتباه نوشتاری “دگران” آورده شده.
با وجود گذاشتن دیدگاه و گذشت مدت طولانی (2سال) نه جوابی نوشته شده و نه اصلاحی صورت گرفته.سایت شاملو باید برای تمامی سایتها و علاقه مندان مرجع باشد.
آزار گران دینی گزنده….