هنوز این دو شاعر را دو پادشاه میبینم به خاطر حضورشان و به خاطر کلماتشان. یکی از آندو رنگهای زندگی را با خود دارد و در آفتابی خانهای ظهور میکند، در باغی در حوالی تهران، دهکدهی کرج، احمد شاملو. دیگری در تاریکی جلوه مینماید، در محاصرهی شب، در کامپا، در همان دهکده و دل پراگ، ولادیمیر هولان. هر دو تصویر شورند، تصویر قدرتی که به وصف در نمیآید. هر دو میدرخشند و کنارشان استحکامی را احساس میکنی که اعماق تو را لمس میکند. متفاوتند، نه فقط در شعرها که حتی در زندگیهایشان، یکی رودخانهی پرتوان سیالیست و دیگری همچون جزیرهای ساکن است. هر دو به صدای اعماق جان انسان جسمیت میبخشند، به صدای انسان که با هستی روبهرو میشود، با لحظهی متعینی از تاریخ روبهرو میشود و چهرهبهچهرهی همهی معماها ایستادهاست. اگر آدمی، اتحاد روح و جسم است، یگانگی احساسات هم هست. انسان این یگانگی را با همهی قوای ادراکاش در تقابل با جهان و دیگر انسانها خلق میکند. آنچه در پیراموناش رخ میدهد، بخشی از اوست. حتی اگر به تعبیری او را جدا از همه در نظر آوریم، در حقیقت جداافتاده نیست و اگر این انسان، شاعر است، نمیتواند از پرسشی اجتناب کند که هولدرلین در شعر نان و شراب بیان میکند: «چرا شاعر، در ایام عسرت؟». یعنی در زمانهای که به جان تعلق ندارد. نیازی نیست که پاسخی به این پرسش بدهیم: چیزی در درون شاعر او را به حرکت وا میدارد، از سکوت بازش میدارد و مجبورش میکند تا هرچه را که باید، بگوید، که با کلمات رهایی و حقیقت سخن بگوید. شاعران حقیقی مدام و همیشه کسانی را که با دروغ و خیانت عمل میکنند، لعنت کردهاند، کسانی را که با بیداد و خشونت به پیش میروند، آنها که بردگی و استبداد و جنایت را پیشه میکنند.
احمد شاملو هم، مؤمن است و شاهد است. هر دو بیخستگی هستند و پرسش انسان از انسان را ادامه میدهند و حتی حالا از دل شعرهایشان، آنها این نبرد را به پیش میبرند، نیردی که حاصلی مضاعف دارد چرا که دیگر ابعاد کلمه را با خود دارد و کلمه همانچیزی است که انسان را از دیگر اشیای جهان متفاوت میکند. کلمه و اندیشه و سپاس کلمه را و اندیشه را که انسان بدانها راه خودآگاهی و ایماناش را دنبال میکند و نمیتوان آنرا متوقف کرد. چنان که شاملو میگوید:
آنکه میاندیشد
به ناچار دم فرو میبندد
اما آنگاه که زمانه
زخم خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت.
ممنون از کار ارزشمندتان. تنها کاش منبع این نوشته را هم ذکر می کردید.
سپاس. بنا به درخواست شما، منبع نوشتهها ذکر شد.
دستتان درد نکند . حداقل کاری که درفقدانش بايد انجام ميشد همين کاريست که شما انجام داديد. شايد همين کارازميزان بيمهری ها را درحق او کاهش دهد. زبان شاملو برای نسل های اتی است. گرچه درک مفاهيم عالی که او درقالب شعر بيان کرده است مشکل بوده وتا کسی بازبان او اشنا نباشد محال است پيامش را درک نمايد.
salam be shoma..khastam beporsma daftar sher “ayda ,derakht, khanjar ,khatereh” ro chera inja nemibinam? merc az shoma
سلام میخواستم ببینم چرا دفتر شعر آیدا، درخت، خنجر، خاطره رو من اینجا نمیبینم..مرسی از شما
با سلام خدمت بانی و مجری این وب سایت و درود بر روح بزرگوار احمد شاملو
با سلام
لطفا بفرمایید از کتابی که قرار شد اشعار گزیده پارسال فراخوان را چاپ کند چه خبری در اختیار دارید.متشکرم/با احترام
سلام و درود بر شما عزیزانی که زحمت این سایت دوست داشتنی به گردن شماست. اخیرا و بعضا شاهد جملات و گزیده گویی هایی در فضای مجازی هستیم که منصوب به احمد شاملو انتشار داده می شود و بسیار متحمل می دانم که در آثار ایشان همچین چیزهایی نیست. لطفا قسمت جستجو در آثار را فراهم کنید تا بتوانیم میان صحت و یا عدم صحت گفتار منصوب به این بزرگ مرد تمییز قائل شویم. با احترام