به دکتر مجید حائری دهلیزی لاینقطع در میانِ دو دیوار، و خلوتی که بهسنگینی چون پیری عصاکش از دهلیزِ سکوت میگذرد. و آنگاه آفتاب و سایهیی منکسر، نگران و منکسر. خانهها خانهخانهها. مردمی، و فریادی از فراز: ــ شهرِ شطرنجی! شهرِ شطرنجی! □ دو دیوار و دهلیزِ سکوت. و آنگاه سایهیی که از زوالِ آفتاب دَم میزند. مردمی، و فریادی از اعماق ــ مُهره نیستیم! ما مُهره نیستیم! ۱۳۳۸