گشت و گذاری در آثار شاملو

اول دفتر : روزهای سیاهی در پیش است.

روزهای سیاهی در پیش است. دوران پر ادباری که، گرچه منطقاً عمری دراز نمی‌تواند داشت، از هم‌اکنون نهاد تیرهٔ خود را آشکار کرده است و استقرار سلطهٔ خود را بر زمینه‌ئی از نفی دموکراسی، نفی ملّیت، و نفی دستاوردهای مدنّیت و فرهنگ و هنر می‌جوید. این‌چنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند، و جبر تاریخ، بدون تردید آن را زیر …

ادامه‌ی مطلب »

میزگرد: دربارهٔ وظائف کتاب جمعه

این حقیقت که به ‌تنهائی قادر نخواهیم بود حتی برخی از مسائل گوناگون و پیچیدهٔ جامعهٔ ایران را به دقت لازم مطرح کنیم، از همان آغاز کار برای شورای نویسندگان کتاب جمعه روشن بود. ما می‌دانستیم که اگر این هفته‌نامه قرار است از عهدهٔ وظیفه‌ئی اجتماعی برآید باید به ‌تمامی نیروهای بالندهٔ اجتماع تکیه کند. این اتکا از راه‌های مختلف …

ادامه‌ی مطلب »

از حرکت تا خط…

این مقاله به مناسبت تولد احمد شاملو منتشر می‌شود   انديشه‌يی درباره‌ی چند طرح و تابلو از: سيراک ملکونيان و… چند شعر و يک مقدمه از: نادر نادرپور     هر دَم ار زوی تو نقشی زندم راه خيال با که گويم که در اين پرده چه‌ها می‌بينم! حافظ   برای نوشتن اين سلسله مقالات چيزهايی در دست دارم: موضوع‌ها …

ادامه‌ی مطلب »

پیشگفتار

۱
دوست آمریكایی من كه سال‌ها در ایران زندگی كنجكاوانه‌‌‌‌‌یی‌‌‌‌‌كرده، با همه‌‌‌‌‌جور آدمی در آمیخته، فارسی را به ‌‌‌‌‌خوبی آموخته‌‌‌‌‌است و كشف حافظ را حیرت‌‌‌‌‌ انگیزترین حادثه‌‌‌‌‌ی عمر خود می‌‌‌‌‌شمارد گفت: هیچ دلیلی نمی‌‌‌‌‌بینم كه حافظ را نشود به نگلیسی برگرداند، فقط باید كلیدش را پیدا كرد.
گفتم: برگردان كه ‌‌‌‌‌نه، شاید اطلاق ترجمه به آن (آن هم با تخفیف نود درصد) صحیح‌‌‌‌‌تر باشد. منظورم چیزی از قبیل ترجمه‌‌‌‌‌ی كاروانسرا به motel و كُرسی به winter-table و ساقی به barmaid است تا فرنگی ‌‌‌‌‌جماعت با معیارهای خودش به حل این معضلات توفیق یابد... این قفل كلیدی ندارد. بگذار آب پاكی را بریزم روی دستت. خیلی كه زور بزنی استنباطی شترگربه از حافظ را آمریكایی می‌‌‌‌‌كنی؛ چیزی مثل جاز سیاه، كه آمریكایی‌‌‌‌‌اش نه جاز است نه موسیقی؛ و مثلِ ماست كه گرفته‌‌‌‌‌اید ازش بستنی ساخته‌‌‌‌‌اید و فی‌‌‌‌‌الواقع دیگر نه ماست است نه بستنی.
حریف از اِ شكالِ قضیه سر در نمی‌‌‌‌‌آورد.

ادامه‌ی مطلب »

ذِن و هایكوُ

زلال ذِن در آبگینه‌ی هایکو
ذِن در جان شاعر
ندانستگیِ شاعر
زلال احساس و ایجاز
هایکو و شعر ذِن‌رین
رِن‌گا
اصطلاحات فنی

ادامه‌ی مطلب »

زلالِ ذِن در آبگینه‏‌ی هایكوُ

۱ در پیشگفتار جناب شاملو خواندیم كه «… در هایكوُ یا مطلقاً عنصر هوشی و عقلی وجود ندارد، یا بهرحال چنان با عنصر شهودی‌ـ شاعرانه درآمیخته است كه با هیچگونه تحلیل و تفسیری نمی‌توان از یكدیگر تفكیكشان كرد…». بی‌گمان خواهیدپرسید: پس خواننده چگونه می‌تواند از طریق فهم به جهان هایكوُ راه ‌یابد؟ از سوی دیگر، این را هم می‌دانیم كه …

ادامه‌ی مطلب »

ذِن در جان شاعر

ذِن شاعر چگونه ذِنی است؟ ذنِ جانِ هایكوُسرا به شكل حالاتی تجلی ‌می‌كند كه می‌توان آنها را زیر چند عنوان خلاصه كرد. ۱.  بی‌خویشی نخستینِ این حالات، بی‌خویشی است كه به صورت‌های گوناگونی چون ناخودپرستی جلوه‌ می‌كند، و در بی‌خودانگی به كمال می‌رسد. شاعر در این حالت، در چیزها می‌نگرد، به دور از فایده‌مندی یا زیانباری‌شان: بارانی مِه‌آلوده، ـــ امروز …

ادامه‌ی مطلب »