گشت و گذاری در آثار شاملو

شبانه

وان را که خبر شد، خبری بازنیامد
سعدی

 

آنکه دانست، زبان بست
وانکه می‌گفت، ندانست...

ادامه‌ی مطلب »

من مرگ را…

اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که در من می‌گذرد.
اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که چون جوبارِ آهن در من می‌گذرد.
اینک موجِ سنگین‌گذرِ زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ در من می‌گذرد.

ادامه‌ی مطلب »

وصل

       ۱

 

در برابرِ بی‌کرانیِ ساکن
جنبشِ کوچکِ گُلبرگ
به پروانه‌یی ماننده بود.

ادامه‌ی مطلب »

شبانه

به گوهرِ مراد

کوچه‌ها باریکن
                  دُکّونا
                      بسته‌س،

ادامه‌ی مطلب »

خوابِ وجين‌گر

خواب چون درفکند از پایم
خسته می‌خوابم از آغازِ غروب
لیک آن هرزه علف‌ها که به دست
ریشه‌کن می‌کنم از مزرعه، روز،
می‌کَنَم‌ْشان شب در خواب، هنوز...

ادامه‌ی مطلب »