گشت و گذاری در آثار شاملو

حوای دیگر

می‌شناسی ــ به خود گفته‌ام ــ
همانم که تو را سُفته‌ام
بسی پیش از آنکه خدا را تنهایی‌ آدمکش بر سرِ رحم آرد:

ادامه‌ی مطلب »

تِک‌تِکِ ناگزیر را برمشمار…

کی با فنای تن ز تو کس دور می‌شود؟
شمع از گُداختن همگی نور می‌شود
حفیظ اصفهانی

تِک‌تِکِ ناگزیر را برمشمار که مهره‌های شمرده
                                                        نیم‌شمرده به جام می‌ریزد

ادامه‌ی مطلب »

چشم‌های ديوار

چشم‌های دیوار     چشم‌های دریچه     چشم‌های در
چشم‌هایِ آب       چشم‌های نسیم     چشم‌های کوه
چشم‌های خیر و چشم‌های شر

ادامه‌ی مطلب »