خوابآلوده هنوز
در بستری سپید
صبحِ کاذب
در بورانِ پاکیزهی قطبی.

خوابآلوده هنوز
در بستری سپید
صبحِ کاذب
در بورانِ پاکیزهی قطبی.
من همدستِ تودهام
تا آن دَم که توطئه میکند گسستنِ زنجیر را
تا آن دَم که زیرِ لب میخندد
پسرِ خوبم، ماهان
پاشو
برو آن کوچهی پایینی،
خانهای هست که سکّو دارد
نمیتوانم زیبا نباشم
عشوهیی نباشم در تجلیِ جاودانه.
چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نابهخویش آذین میکند: