آن روی دیگرت
زشتی هلاکتباریست
ای نیمرخِ حیاتبخشِ ژانوس!

آن روی دیگرت
زشتی هلاکتباریست
ای نیمرخِ حیاتبخشِ ژانوس!
بر این کناره تا کرانهی آمودریا
آبی میگذشت که دگر نیست:
رودی که به روزگارانِ دراز سُرید و از یاد شد
رودی که فروخشکید و بر باد شد.
زمین را انعطافی نبود
سیارهیی آتی بود
لُکِّه سنگی بود
آونگ