اکنون، دیگرباره شبی گذشت.
به نرمی از برِ من گذشت با تمامی لحظههایش.

اکنون، دیگرباره شبی گذشت.
به نرمی از برِ من گذشت با تمامی لحظههایش.
اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که در من میگذرد.
اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که چون جوبارِ آهن در من میگذرد.
اینک موجِ سنگینگذرِ زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ در من میگذرد.
خواب چون درفکند از پایم
خسته میخوابم از آغازِ غروب
لیک آن هرزه علفها که به دست
ریشهکن میکنم از مزرعه، روز،
میکَنَمْشان شب در خواب، هنوز...