چندان که هیاهوی سبزِ بهاری دیگر
از فراسوی هفتهها به گوش آمد،
با برفِ کهنه
که میرفت
از مرگ
من
سخن گفتم.
سایت رسمی احمد شاملو
در جدالِ آیینه و تصویر
شبانه (رود قصیدهی بامدادی را…)
رود قصیدهی بامدادی را
در دلتای شب
مکرر میکند
در رزم زندگی
در زیرِ تاقِ عرش، بر سفرهی زمین
در نور و در ظلام
در هایوهوی و شیونِ دیوانهوارِ باد
در چوبههای دار