سراسرِ روز
پیرزنانی آراسته
آسانگیر و مهربان و خندان از برابرِ خوابگاهِ من گذشتند.

سراسرِ روز
پیرزنانی آراسته
آسانگیر و مهربان و خندان از برابرِ خوابگاهِ من گذشتند.
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه.
میدانستند دندان برای تبسم نیز هست و
تنها
بردریدند.
«ــ اقیانوس است آن:
ژرفا و بیکرانگی،
پرواز و گردابه و خیزاب
بی آنکه بداند.