۱
دوست آمریكایی من كه سالها در ایران زندگی كنجكاوانهییكرده، با همهجور آدمی در آمیخته، فارسی را به خوبی آموختهاست و كشف حافظ را حیرت انگیزترین حادثهی عمر خود میشمارد گفت: هیچ دلیلی نمیبینم كه حافظ را نشود به نگلیسی برگرداند، فقط باید كلیدش را پیدا كرد.
گفتم: برگردان كه نه، شاید اطلاق ترجمه به آن (آن هم با تخفیف نود درصد) صحیحتر باشد. منظورم چیزی از قبیل ترجمهی كاروانسرا به motel و كُرسی به winter-table و ساقی به barmaid است تا فرنگی جماعت با معیارهای خودش به حل این معضلات توفیق یابد... این قفل كلیدی ندارد. بگذار آب پاكی را بریزم روی دستت. خیلی كه زور بزنی استنباطی شترگربه از حافظ را آمریكایی میكنی؛ چیزی مثل جاز سیاه، كه آمریكاییاش نه جاز است نه موسیقی؛ و مثلِ ماست كه گرفتهاید ازش بستنی ساختهاید و فیالواقع دیگر نه ماست است نه بستنی.
حریف از اِ شكالِ قضیه سر در نمیآورد.
آثار: هایکو، شعر ژاپنی
ذِن و هایكوُ
زلال ذِن در آبگینهی هایکو
ذِن در جان شاعر
ندانستگیِ شاعر
زلال احساس و ایجاز
هایکو و شعر ذِنرین
رِنگا
اصطلاحات فنی
زلالِ ذِن در آبگینهی هایكوُ
۱ در پیشگفتار جناب شاملو خواندیم كه «… در هایكوُ یا مطلقاً عنصر هوشی و عقلی وجود ندارد، یا بهرحال چنان با عنصر شهودیـ شاعرانه درآمیخته است كه با هیچگونه تحلیل و تفسیری نمیتوان از یكدیگر تفكیكشان كرد…». بیگمان خواهیدپرسید: پس خواننده چگونه میتواند از طریق فهم به جهان هایكوُ راه یابد؟ از سوی دیگر، این را هم میدانیم كه …
ادامهی مطلب »ذِن در جان شاعر
ذِن شاعر چگونه ذِنی است؟ ذنِ جانِ هایكوُسرا به شكل حالاتی تجلی میكند كه میتوان آنها را زیر چند عنوان خلاصه كرد. ۱. بیخویشی نخستینِ این حالات، بیخویشی است كه به صورتهای گوناگونی چون ناخودپرستی جلوه میكند، و در بیخودانگی به كمال میرسد. شاعر در این حالت، در چیزها مینگرد، به دور از فایدهمندی یا زیانباریشان: بارانی مِهآلوده، ـــ امروز …
ادامهی مطلب »ندانستگی شاعر
چییو شاعرهی كاگایی كه آرزو داشت در هنر هایكوُ به كمال برسد نزد استاد هایكوُی آن روزگار كه قضا را به آن شهر آمده بود میرود. چییو پیش از این در میان دوستانش به هایكوُسرای توانا شهره بود امّا میخواست بداند هایكوُیی كه ساخته و پرداختهی الهام شاعرانه است چگونه پدید میآید. استاد یك مضمون قراردادی، یعنی هوتوتوگیسوُ كه همان …
ادامهی مطلب »