صحنهی نخست اتاق سفیدی در خانهی برناردا آلبا با دیوارهای ناموزون و زُمخت و سردرهای هلالی و پردههای کنفیِ دارای حاشیه و منگوله و صندلیهای حصیری و تابلوهایی با مناظر غیرعادی وحوریهای جنگلی وپادشاهان افسانهیی. تابستان است و اتاق خاموشِ خنک هنگام بالارفتن پرده خالی است. ناقوسهای کلیسا مترنم است. خدمتکار وارد میشود . خدمتکار آخ، امان از این ناقوس. …
ادامهی مطلب »