مطرب درآمد
با چکاوکِ سرزندهیی بر دستهی سازش.
مهمانانِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند.
در آستانه
هاسمیک
با آیدا،
در ستایشِ بانوی «مادر»
با خوشههای یاس آمده بودی
تأییدِ حضورت
کس را به شانه بر
باری نمینهاد.
ظلماتِ مطلقِ نابینایی
حجمِ قیرینِ نهدرکجایی…
درپيچيده به خويش…
به زرینتاج و نورالدین سالمی
درپیچیده به خویش جنینوار
که پیرامنت انکارِ تو میکند،
در چنبرهی خوفِ سیاهی به زهدان ماننده
در ظلماتی از غلظتِ سُرخِ کینه یا تحقیر.