بُهتان مگوی
که آفتاب را با ظلمت نبردی در میان است.
آثار: دفترهای شعر
غمم مدد نکرد
غمم مدد نکرد:
چنان از مرزهای تکاثُف برگذشت
که کس به اندُهناکی جانِ پُردریغم
ره نبرد.
با برونیيفسکی، شاعر لهستانی
آنگاه که شماطهی مقدر به صدا درآید
شیون مکن
سوگندت میدهم
شیون مکن
کریه اکنون…
«کریه» اکنون صفتی اَبتَر است
چرا که به تنهایی گویای خونتشنگی نیست.
تحمیق و گرانجانی را افاده نمیکند
سپیدهدم
بانگدربانگ
خروسان میخوانند.