صحنهی نخست اتاق سفیدی در خانهی برناردا آلبا با دیوارهای ناموزون و زُمخت و سردرهای هلالی و پردههای کنفیِ دارای حاشیه و منگوله و صندلیهای حصیری و تابلوهایی با مناظر غیرعادی وحوریهای جنگلی وپادشاهان افسانهیی. تابستان است و اتاق خاموشِ خنک هنگام بالارفتن پرده خالی است. ناقوسهای کلیسا مترنم است. خدمتکار وارد میشود . خدمتکار آخ، امان از این ناقوس. …
ادامهی مطلب »نمایشنامههای لورکا
پردهی دوم
صحنهی نخست حیاطِ پشتیِ خانهی برناردا آلبا. چهار دیوار سفید که کم و بیش کبود میزند. شب است. دکور باید در نهایت سادهگی باشد. صحنه از درهای اتاقها که به نور ضعیفی روشن است کسب نور میکند. وسط صحنه میزی هست و چراغِ نفتی حبابداری. برناردا و دخترهایاش شام میخورند. پونچا خدمت میکند. پرودنسیا ـ زن همسایه ـ کمی دورتر …
ادامهی مطلب »پردهی سوم
صحنهی نخست حیاطِ پشتیِ خانهی برناردا آلبا. چهار دیوار سفید که کم و بیش کبود میزند. شب است. دکور باید در نهایت سادهگی باشد. صحنه از درهای اتاقها که به نور ضعیفی روشن است کسب نور میکند. وسط صحنه میزی هست و چراغِ نفتی حبابداری. برناردا و دخترهایاش شام میخورند. پونچا خدمت میکند. پرودنسیا ـ زن همسایه ـ کمی دورتر …
ادامهی مطلب »یرما | پردهی اول
پردهی اول یرما به معنیِ بی بار و بر، بیثمر، بایر و سترون است. صحنهی نخست. پرده که باز میشود یرما روی صندلی خوابیده. گلدوزیاش روی پای اوست. نور تند رویا بر صحنه حاکم است. چوپانی نوک پنجه وارد میشود. بچهی سفیدپوشی به بغل دارد و نگاهاش را به یرما میدوزد . با خروج او صحنه را نور شادِ بهاری …
ادامهی مطلب »یرما | پردهی دوم
پردهی دوم صحنهی نخست. جویبارِ تُندِ کوهسار که زنهای ده کنارش مشغول رختشوییاند و در ردیفهای مختلف نشستهاند . صدای آوازهایی از پشت پرده میآید. ترانه تو آبِ نهرِ یخزده چنگ میزنم پیرهنتو . خندهی تُرد غشغشت غنچهی گرم تنِ تو . اولی از پُرچونهگی خوشم نمیاد . سومی اینجا وِر نزنیم چیکار کنیم ؟ چهارمی همچین عیبی هم نداره …
ادامهی مطلب »