من هم‌دست ِ توده‌ام


من همدستِ توده‌ام
تا آن دَم که توطئه می‌کند گسستنِ زنجیر را
تا آن دَم که زیرِ لب می‌خندد

دلش غنج می‌زند
و به ریشِ جادوگر آبِ دهن پرتاب می‌کند.

 

اما برادری ندارم
هیچگاه برادری از آن دست نداشته‌ام
که بگوید «آری»:
ناکسی که به طاعون آری بگوید و
نانِ آلوده‌اش را بپذیرد.

 

 

 

 

مدایح بی صله روی جلد

درباره‌ی سایت رسمی احمد شاملو