سایت رسمی احمد شاملو

ایسّا

برنج ‌افشاندن نیز
گناهی است:
     «ماكیان‌ها به جان هم می‌افتند!»
 
آتشِ سرشاخه‌های خشك
و سایه بر دریچه‌ی كاغذپوش. ـــ
     زنِ ریسنده.
 

ادامه‌ی مطلب »

شیکی

شبدرها
چنان است كه چشم ‌انتظارند
     تندبادِ خزان را.

شبدرها هنوز در باغ نشكفته‌اند، اگرچه هنگام شكفتن آن‌هاست. توفان تندباد خزانی هنوز نوزیده ‌است.

ادامه‌ی مطلب »

هایکوی نو

پژواك
«هِی!» مردِ تنها می‌دهد آواز
     «هِی!» كوهِ تنها می‌دهد پاسخ. (سِی‌سِن‌سوُیی)
 
برف بر آب می‌بارد،
     از درونِ آب می‌بارد. (سِی‌سِن‌سوُیی)
 

ادامه‌ی مطلب »