برنج افشاندن نیز
گناهی است:
«ماكیانها به جان هم میافتند!»
آتشِ سرشاخههای خشك
و سایه بر دریچهی كاغذپوش. ـــ
زنِ ریسنده.
سایت رسمی احمد شاملو
شاعران معاصر ایسّا
شیکی
شبدرها
چنان است كه چشم انتظارند
تندبادِ خزان را.
شبدرها هنوز در باغ نشكفتهاند، اگرچه هنگام شكفتن آنهاست. توفان تندباد خزانی هنوز نوزیده است.
شاعران عصر مِیجی (۱۸۶۸-۱۹۱۱)
مِیسِتسوُ
تندبادِ خزان
با آوازِ من
در من میوزد.
شاعر لب باز میكند كه چیزی بگوید امّا تندباد خزانی چنان نیرومند است كه صدا را به گلویش بازمیگرداند.
ادامهی مطلب »
هایکوی نو
پژواك
«هِی!» مردِ تنها میدهد آواز
«هِی!» كوهِ تنها میدهد پاسخ. (سِیسِنسوُیی)
برف بر آب میبارد،
از درونِ آب میبارد. (سِیسِنسوُیی)