كیتوْ مرغانِ باران میآیند به سوی چراغهای كشتی تسوُرایوُكی. در این شعر فریاد مرغان باران را میشنویم كه سوسوی چراغهای كشتی آنان را به خود …
ایسّا
برنج افشاندن نیز
گناهی است:
«ماكیانها به جان هم میافتند!»
آتشِ سرشاخههای خشك
و سایه بر دریچهی كاغذپوش. ـــ
زنِ ریسنده.
شاعران معاصر ایسّا
شیروْ
دریای مِه گرفته،
خورشیدِ برآینده
و دیگر هیچ.
سپیده،
توفانِ مدفون
در برف.
شیکی
شبدرها
چنان است كه چشم انتظارند
تندبادِ خزان را.
شبدرها هنوز در باغ نشكفتهاند، اگرچه هنگام شكفتن آنهاست. توفان تندباد خزانی هنوز نوزیده است.
شاعران عصر مِیجی (۱۸۶۸-۱۹۱۱)
مِیسِتسوُ
تندبادِ خزان
با آوازِ من
در من میوزد.
شاعر لب باز میكند كه چیزی بگوید امّا تندباد خزانی چنان نیرومند است كه صدا را به گلویش بازمیگرداند.