دهكده ،ـ
۷ نوامبر۱۹۹۷.
آذر عزيزم . ـ
با سلام و بوسه و محبت و همهى چيزهاى خوب ديگر ، و البته به اضافهى مبالغى دلتنگى ( كه بماند ! ) .
يك راست مىروم سر مطلب : يكى از دوستان ،«خاموشى»ى شعر ” در جدال با خاموشى ” را در برگردان انگليسىاش Darkness ترجمه كرده بود كه برايش توضيح داديم اين «خاموشى» به معنىى «رفتن برق» نيست بل كه دقيقا سكوت اجبارىى ناشى از سانسور است . حالا سوآل من اين است : ـ آيا مىشود براى مجموعهى در دست ترجمهات كلمهئى انتخاب كنى كه داراى همين معانىى دوگانه باشد؟ يعنى هم «سكوت» باشد هم «تاريكى»؟ … اگرنه مىتوانى همين جملهى ” در جدال با خاموشى ” را عنوان مجموعه كنى به اين شرط كه براى «جدال» كلمهى مناسبى انتخاب شود كه معنىاش واقعا «جدل» باشد نه جنگ با تير و توپ و بمب و اين حرفها … ممكن است انگليسىاش controvert يا مثلا dispute باشد كه در هر حالwar نيست .
و اما اشكالات :
* به لطف كودكانهى اعجاز ـ
«معجزه» يك كار كودكانه تلقى شده و آفرينش جهان از طريق همين ظرافت كودكانه صورت گرفته .
* منيت : من (فارسى) + يت (نشانهى مصدرىى عربى) ، چنان كه در تركيبهاى دوئيت (دوگانهگى) و خريت آمده است .ـ فكر كرديم شايد به جايش بتوان Egotism گذاشت ، كه ديديم نه ، معنىاش به «خود باورى» نزديكتر است تا اگوئيسم كه لغتى روزنامهئى شده .
* سقاخانهى آينه ـ
سقاخانهئى است در بازارچهى پشت خيابان صفى علىشاه تهران كه چون داخلاش آينهكارى شده به اين اسم شهرت پيدا كرده . تو مىتوانى آينه را به فارسى بيارى و درحاشيه توضيحاش بدهى . مثل خيلى كلمات ديگر كه در اين شعر هست و ناچار بايد توضيح داده شود . ولى موضوع خنده دار قضيه اين است كه خود «سقاخانه» را چى ترجمه خواهى كرد !؟ ـ بعيد به نظر مىآيد كه در سوئدى چنين كلمهيى پيدا بشود و تازه مثل ايران احساس مذهبىى شديدى را هم با خودش منتقل كند. ـ ها ؟ نظر خودت چيست ؟
* پيادهگان سرد ـ
گمان ما اين است كه بايد همين cold را به صورت صفت پيادههاى شطرنج بگذارى و بگذرى . سرباز پيادهى قشون هم مثل پيادهى شطرنج احساسى ندارد و به آنجايش هم نيست كه كى مىبازد كى برنده مىشود .
* سر به مهر ـ
درست است ، يعنى باكره .
* افسون جادوئىى نسخ / بر فسخ اعتبار زمين –
«جادوئى» صفت افسونى است كه مىخواهد اعتبار زمين باطل يا فسخ بشود . ـ فسخ و نسخ معناى واحدى دارد . و هردو به معنىى «باطل شدن و باطل كردن» است . منتها ، نسخ ، يكجا نام يا عملكرد قانونى است كه اعتبار زمين را از بين مىبرد و يكجا «فسخ» عملكرد يا نام آن .
* تنهـا ( ص۱۱۰ ) ـ
بله . در هر دو مورد به معنىى بىكس و بىهمنشين است .
***
و اما در شعر ” در آستانه ” سه مورد اصلاح صورت گرفته كه بايد در ترجمه منظور شود :
۱. در “زادهى باور تست” ـ حدود سطر۱۲ ـ«باور» به «توهم» تيديل شده است : ” زادهى توهم توست ” .
۲. درسطر آخر بخش اول ،«در تكرار ادوار» كلمهى «تكرار» به «گذرگاه» تبديل شود : در گذرگاه ادوار …
۳. بخش دوم در سطر۸ ،«نه به هيأت اقيانوسى» تبديل شود به «نه به هيأت بركهئى» .
***
همچنين درسطر۴ صفحهى ۵۴ كتاب مدايح بىصله “در جدال با خاموشى” كلمهى «تقلائى» تبديل شود به «كوبش و آتشى» . ـ
والسلام .
باقى بقايت
جان دشمنات فدايت!
سلام شاملو براى تو
و سلام هردوتامان براى همهى دوستان .