پنداری سرگذشت فردوسیها و پورسیناها و بیرونیها و عینالقضاتها و …
ادامهی مطلب »طرح
برای پروین دولتآبادی
شب
با گلوی خونین
خواندهست
دیرگاه.
– شعر چيست و آن را چهگونه تعريف مىكنيد؟ – …
ادامهی مطلب »برای پروین دولتآبادی
شب
با گلوی خونین
خواندهست
دیرگاه.
از رنجی خستهام که از آنِ من نیست
بر خاکی نشستهام که از آنِ من نیست
۱
ارابهها
ارابههایی از آن سوی جهان آمده است.
بیغوغای آهنها
که گوشهای زمانِ ما را انباشته است.
به محمود کیانوش
شب تار
شب بیدار
شب سرشار است.
زیباتر شبی برای مردن.
آنگاه بانویِ پُرغرورِ عشقِ خود را دیدم
در آستانهی پُرنیلوفر،
که به آسمانِ بارانی میاندیشید
پنجهی سردِ باد در اندیشهی گزندی نیست
من اما هراسانم:
گویی بانوی سیهجامه
عشق
خاطرهییست به انتظارِ حدوث و تجدد نشسته،
چرا که آنان اکنون هر دو خفتهاند: