شعرها

غزل غزل‌های سلیمان: سرود ششم

«- تو زیبایى اى دلارام، همچون اورشلیم در ذروه‌ى شوکت ِ خویش و همچون ترسه به اسرائیل. هیبت‌ات اى جنگجوى من، از سپاهى که جنگ را صف آراسته افزون است. اما تو را به جان ِ تو سوگند که یک دم چشمان ِ ملامتگر ِ خویش از من بگردانى چرا که بر غلبه‌ى چشمانت معترفم. موهایت، چون فرو افتد، رمه‌ى …

ادامه‌ی مطلب »

غزل غزل‌های سلیمان: سرود هفتم

«- بامدادان گام‌زنان به باغ ِ خوش‌منظر ِ درختان ِ گردو درآمدم و سرسبزى ِ دره را به تماشا ایستادم. سر ِ آن داشتم که جوش ِ جوانه را بر چفته‌ى تاک‌ها نظاره کنم و برافروختن ِ لاله‌هاى گل‌نار را بر ناربُنان. اما ندانستم که روح ِ نا آرام ِ من چه‌گونه مرا به پیش راند که بى‌خبر، کنار ِ …

ادامه‌ی مطلب »

غزل غزل‌های سلیمان: سرود هشتم

«- دریغا دریغا که برادر ِ من نیستى از بطن ِ مادرم! و رویاروى ِ همه عالم شیر از پستان‌هاى مادر ِ من نمکیده‌اى! مى‌توانستم با تو به هر جاى در آیم از یکدیگر بوسه گیریم و به یک‌دیگر بوسه دهیم بى آن که زهرخند ِ حاسدان برانگیخته شود. دست ِ تو را به دست گرفته تو را به خانه‌ى …

ادامه‌ی مطلب »

با تخلص خونین بامداد

گفت‌وگوی احمد شاملو و بهروژ آکره‌ئی دقت!پاسخ سؤال اول را تا جائی که در انتهای جمله علامت ‹‹‹  خوردهعوض کرده‌ام. از سطر ۶۵۷ تا ۷۴۸ جای ‌آن ‌گذاشته ‌خواهد شد. □ آقای شاملو! دانستن این نکته که خودتان چه هنگامی حس ‌کردید شعرتان دچار تغییری بنیادی شده برای ما جالب است. ◼ از لحاظ زمانی به‌طور دقیق یک روز صبح …

ادامه‌ی مطلب »

گزارش اهل قلم

پنداری سرگذشت فردوسی‌ها و پورسیناها و بیرونی‌ها و عین‌القضات‌ها و سهروردی‌ها سرنوشت مقدر اصحاب اندیشه و قلم این سرزمین است. در همین قرن حاضر، دهخدا و نیما و هدایت که روزهای تولد یا درگذشت‌شان در این یک‌دوسه‌ماهه می‌گذرد در همه‌ی عمر برای نشر آثار و افکار خود با مشکلات بدوی “روا” و “ناروا”* رودررو بودند و نظام حاکم می‌کوشید آنان …

ادامه‌ی مطلب »

فرهادشوقى‏ نازنين ‏بسيار عزيزم،

نسترن‏ شرقى ۵۵۵ شهرك‏ دهكده كـرج ۳۱۷۶۶ ۲۵/۷/۷۵ فرهادشوقى‏ نازنين ‏بسيار عزيزم، با سلام ‏و چشم‌‏پوشى‏ از مقدمات‏ معموله… از ته‏ دل ‏خواستار توفيق‌‏هاى ‏توايم و خوشبختانه ‏تو با شايسته‌‏گى پله‌‏هاى‏ توفيق ‏را طى ‏مى‌‏كنى و من ‏و آيدا كه ‏تو را به ‏جان‏ دوست ‏مى‏‌داريم ‏از شنيدن اخبار آن‏ با همه‌‏ى‏ وجودمان ‏شاد مى‌‏شويم. جواب‏ نامه‌ات‏ مدتى‏ به ‏تأخير …

ادامه‌ی مطلب »

برنامه‌ی طلوع خورشید لغو شده‌است.

اگر دیگر پای رفتن مان نیست، باری قلعه بانان این حجت با ما تمام کرده اند که اگر می خواهید در این دیار اقامت گزینید می باید با ابلیس قراری ببندید! سالها اختناق و وهن و تحقیر بر ما گذشت. جسم و جان ما طی این سالهای سیاه فرسوده اما اعتقاد ما به ارزشهای والای انسان نگذاشت که از پا …

ادامه‌ی مطلب »

هوشنگ كشاورز بسيار بسيار عزيزم

هوشنگ كشاورز بسيار بسيار عزيزم زياد اهل نامه‌نگارى نيستم و آداب و ترتيباتش را نمى‌دانم. اما وقتى قرار باشد براى سلام‌ كردن به نازنينى دست به قلم ببرى كه مصداق كامل و بى‌كم و كاست مفهوم “انسان” است و فقط همين‌قدر كه او را بشناسى احساس مى‌كنى كه حق دارى عميقا به خودت حرمت بگذارى، ديگر براى رعايت آداب و ترتيبات …

ادامه‌ی مطلب »

پسر‌نازنين‌ام علىرضا

پسر‌نازنين‌ام علىرضا مجموعه پرده‌هايت را ورق زدم. كارى كه مى‌بايست خوش‌حالم كند به شدت غمگينم كرد و اين درست همان غمى بود كه وقتى آخرين مجموعه شعرهايم ـ كه اولين چاپ‌اش نه در زادگاه خود كه در غربت انجام شد ـ به دست‌ام رسيد دلم را فشرد: مجموعه‌ئى كه بسيارى از سروده‌هاى چهارده سال پيش از آن در آن نيامده …

ادامه‌ی مطلب »

شازده کوچولو

شازده کوچولو اثر آنتوان دو سن‌تگزوپه‌ری برگردان احمد شاملو اهدانامچه ۱ – یک بار شش سالم که بود… ۲ – این جوری بود که روزگارم تو تنهایی می‌گذشت… ۳ – خیلی طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده… ۴ – به این ترتیب از یک موضوع خیلی مهم دیگر هم سر در آوردم… ۵ – هر روزی که می‌گذشت …

ادامه‌ی مطلب »

مصاحبه با فریدون فریاد

بخش اول مصاحبه به نظر مي‌رسد پرسشي بوده در اين مورد که چرا «شاملو» حاضر به مصاحبه‌ي حضوري نشده و گويا در متن سوال قضاوتي شده بوده در مورد علت اين کار «شاملو». پاسخ 1. ـ اين حرف‌ها تعبير و تفسير بى‌هوده است: من موجود تن‌درستى نيستم، به زحمت راه مى‌روم و گرفتارى‌ام تازه‌گى هم ندارد. به خلاف برداشت شما علت …

ادامه‌ی مطلب »

مصاحبه مجله‌ی آدینه با شاملو

در دهه‌ی چهل تا پنجاه از نظر فرهنگی و ادبی آثاری به وجود آمده که در تاریخ ادبیات معاصر بی‌نظیر بوده است. حالا شما که شاعر، نویسنده و محقق پیشرو همه‌ی این سال‌ها بوده‌اید ممکن است وضع تولید هنری و ادبی آن موقع را با نمونه‌های ملموس این روزگار مقایسه کنید؟ – من در سوأل شما دست می‌برم و آن …

ادامه‌ی مطلب »

كدام ملاحظات، دوستان؟

برای كسی چون من كه به دلیل ناراحتی جسمی نمی‌تواند برای دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزیر است تنها به قلم زدن اكتفا كند، ادامه مبارزه از خارج كشور فقط در صورتی قابل توجیه است كه سرپوش اختناق پلیسی مجالی برای تنفس آزاد، برای نوشتن و گفتن، باقی نگذارد. امیدوارم دیگر چنان وضعی پیش نیاید، هر چند كه …

ادامه‌ی مطلب »

این ساختن است یا ویران‌کردن؟

متأسفانه می‌شنویم که در پارهای محافل ما را متهم کرده‌اند به این که مطالب نویسندگان را «دستکاری می‌کنیم» و «به شیوه‌های خودسرانه و بدون اطلاع نویسندگان» در مطالب آنه‌ا تغییراتی می‌دهیم که غالباً دیدگاه نویسنده عوض می‌شود و غیره و غیره… این‌ها سخنانی سخت نامربوط است، زیرا طبیعی است که هیچ مقاله مخالفی را نمی‌توان «با تغییراتی» به صورت موافق …

ادامه‌ی مطلب »

گیل‌گمش: لوح اول

گیل‌گمش خداوندگارِ زمین همه ‌چیزی را می‌دید با همه كسان آشنایی می‌جست و كار و توانِ همگان بازمی‌شناخت همه چیزی را درمی‌یافت از درونِ زندگی آدمیان و به رفتار ایشان آگاه بود رازها را و نهفته‌ها را باز می‌نمود دانش‌هایی به ژرفای بی‌پایان بر او آشكاره می‌شد از روزگارانِ پیش‌تر از توفانِ بزرگ آگاهی می‌گرفت. تا دور دست‌ها راهی بس …

ادامه‌ی مطلب »

آخرین نوشته ها

نامه به وزارت ارشاد

آقای عزیز! با سلام، یادداشتی را که‌ ملاحظه‌ می‌کنید، هم می‌توانید یک نامۀ‌ خصوصی تلقّی کنید، هم می‌توانید در نهایتِ سپاسگزاری من، به دادگاهی احاله‌ کنید که من‌ آن را به‌ مجلس پر سر و صدای محاکمۀ‌ سانسور تبدیل‌ کنم، چون به‌ هرحال یکی باید در برابر این‌ فشار قد علم‌ کند. من با نکاتِ نخست، ۳۸ موردیِ سانسورِ مجموعۀ …

ادامه‌ی مطلب »

سركارخانم لاهيجى

۳/۱۱/۷۲ سركارخانم لاهيجى با سلام و احترام و سپاس بسيار.ـ   سه‏ جلد كتابى كه ‏محبت ‏فرموده‌‏ايد رسيد. با اين‌‏كه ازخواندن‌‏شان به‏ تمام معنى كلمه ‏افسرده ‏و بى‌‏زار و بيمارشدم از آن رو كه‏ مجالى ‏پيش ‏آورد تا از آن‏‌چه پى‌‏آمد روانى روزگارى‌‏ست كه ‏كابوس‏‌وار بر اين مردم مى‏‌گذرد خبر دست‏ اولى بگيرم عميقا ممنون‏تان‌‏ام. چون فكركه ‏كردم تنها به …

ادامه‌ی مطلب »

دوست‏ محترم مهربان نكته‌‏سنج، آقاى احمد خوشبين عزيز

  دهكده ،ـ ۱۷ مرداد ۱۳۷۳   دوست‏ محترم مهربان نكته‌‏سنج، آقاى احمد خوشبين عزيز باسلام و احترام بسيار،   نامه مثل هميشه‏ سرشار از محبت ‏و دقت‌‏تان كه ‏به ‏تاريخ ۲۱/۲ التفات ‏فرموده‏ بوديد تازه‏ امروز عز وصول‏ بخشيد. تا صبح ۲۸  ارديبهشت ‏كه بنده ازتهران مى‌رفتم نرسيده‏ بود زيرا در رژيم‏ انقلابى‌‏مان براى ‏ارسال پست ‏از لاك‏‌پشت ‏استفاده …

ادامه‌ی مطلب »

دوست ارجمند گرانمايه آقاى مقصودلوى بسيار نازنين

دوست ارجمند گرانمايه آقاى مقصودلوى بسيار نازنين . باسلام و درود فراوان .   حال و حواس جمع و جورى ندارم . مجددا در وضع اسفناكى دوماهى گرفتار بيمارستان و اين‏‌جور مسائل بوده‌‏ام و از دنيا ومافيها بى‏‌خبر ، تا سرانجام امروز حال وحوصله‏‌ئى دست‏ داد و نيروئى ‏كه بتوانم در جواب نامه‌‏ى سرشار از محبت‏‌تان دو سه ‏خطى قلمى …

ادامه‌ی مطلب »

انتشارات آمان

انتشارات آمان توسط جناب آقاى معروفى ،   درنهايت احترام نامه‏‌ى مورخ ۱۳ مارس ۱۹۹۹ شما را كه ‏به دوست محترم من جناب آقاى معروفى نوشته ‏بوديد دريافت داشتم. و احتراما توضيح مى‏‌دهم كه علت تأخير در ارسال پاسخ آن عود بيمارى من بوده‏‌است كه گمان مى‌‏كنم آقاى معروفى به‏ اطلاع شما رسانده ‏باشد . به‏ هرصورت اكنون خوشوقتم كه …

ادامه‌ی مطلب »

دخترعزيزم لقائيه

دهكده ،ـ ۱۰ مهرماه ۱۳۷۳ دخترعزيزم لقائيه،   همه‏ چيز مثل‏ فنرى در ذهن‏‌ام فشرده ‏شده‏‌است ‏تا براى ‏شما چيزى بنويسم اما راست‌‏اش‏ را بخواهيد فضاى ذهنى‌‏ام چنان ‏آشفته ‏و تاريك ‏است‏ كه ‏نه ‏مى‌‏توانم نظمى به ‏فكرم‏ بدهم و نه ‏قادرم كلماتم ‏را پيدا كنم. دوستان‏ آدينه ‏ديروز نامه ‏شما را به ‏من ‏دادند و گمان ‏مى‌‏كنم‏ تلخى ‏اثرى …

ادامه‌ی مطلب »

دوست‏ محترم ‏آقاى تقى ‏نژاد- اكبر

دهكـده،ـ ۲۵/۱/۷۳   دوست‏ محترم ‏آقاى تقى ‏نژاد- اكبر   باسلام‏‌هاى قلبى به‏ شما و هم‏كاران گرامى كتاب‏ كادوس. ـ از اين‏‌كه ‏صفحات ‏مجموعه ‏را پيش‏ از چاپ‏ برايم‏ ارسال ‏داشته‌‏ايد بسيار متشكرم. نخست ‏خوش‏حال‏‌ام كه‏ آشنائى مستقيم‌‏تان با آقاى داغلارجا باعث ‏رفع اشتباه من درمورد نام‏ ايشان شده و ديگر اصلاح طرز نگارش كلمه «آن‏گاه». عميقا از اين‏ همه‏ …

ادامه‌ی مطلب »

دوست هم‏دل آقاى تقى نژاداكبر

  دهكده ـ ۱۰/۱۱/۷۲ دوست هم‏دل آقاى تقى نژاداكبر   نامه پرمهرتان به‏ ضميمه نخستين شماره كتاب‏ كادوس زيارت‏ شد. خسته نباشيد! مجموعه پربارى‏‌ست‏ كه ‏طبعا هربار پربارترخواهدشد. درباره آن‏‌چه آقاى حيدرمهرانى نوشته‏‌اند بد نيست‏ رفع شبهه‏ شود كه‏ چون ‏آن شعر را به ‏اتكاى ‏حافظه‏ خوانده‏‌ام سهوى‏ چنان در آن راه‏ يافته ‏و به ‏احتمال قوى همان “جوار” درست …

ادامه‌ی مطلب »

دوستان‏ گرامى ‏گردون

دوستان‏ گرامى ‏گردون با سلام وحرمت‏ بسيارـ   لطف‏ كرده‏ در گردون ۴۹-۴۸ ازاين‏ دوست‏ خود گزارشى‏ داده ‏بوديد كه از پاره‌‏ئى‏ جهات‏ براى ‏تعدادى ‏از دوستان ‏سوآل‌‏برانگيز از آب ‏در آمد. ۱. عدم‏ انتشار دو جلد نخست دن ‏آرام ربطى ‏به‏ گرانى ‏و ارزانى ‏كاغذ نداشت. هنوز من و مؤسسه ‏نشر مازيار كه ‏ناشر اين ‏كتاب ‏خواهد بود در …

ادامه‌ی مطلب »

جناب ‏آقاى عيسا كيانى ‏حاجى

جناب ‏آقاى عيسا كيانى ‏حاجى با سلام و احترام بسيار،   نامه‏ پرمهرتان به‏ ضميمه ‏اظهار محبتى ‏كه ‏فرموده‌‏ايد رسيد. سپاس‌گذارتان ‏هستم. كلاه ‏گوشه ‏دهقان به ‏آفتاب ‏رسيد. سال‏ نو را حضورتان‏ تبريك‏ مى‏‌گويم و از تأخيرى ‏كه ‏در ارسال‏ پاسخ نامه پيش‏ آمد تقاضاى‏ عفو بزرگوارانه ‏دارم. دست‏ مهربان‏تان ‏را از دور مى‌‏فشارم. احمد شاملو

ادامه‌ی مطلب »

به‏روژ آكره‏‌ئى عزيزم

دهكده، ـ ۲۰/۱۲/۷۲ به‏روژ آكره‏‌ئى عزيزم با سلام و احترام، نامه‏‌ات‏ به‏ ضميمه ‏مجله”وان” رسيد. بسيارممنون. مجله تر و تميزى‌‏ست‏ و پيداست ‏كه ‏دوستان با علاقه‏‌مندى رويش زحمت‏ مى‌‏كشند. سلام‏ مرا به همه‏ دست‏‌اندركاران برسان. اوائل ماه‏ مه به ‏سوئدخواهم‏ آمد و دوهفته‌‏ئى قرار است ‏آن ‏طرف‌‏ها بمانم، البته ‏اگر وضع جسمى مناسب ‏سفر باشد. بنابراين راجع به‏ شعرخوانى فرصت‏ …

ادامه‌ی مطلب »

دوست‏ ناديده آقاى حسين رسائل گرامى

دوست‏ ناديده آقاى حسين رسائل گرامى با يك‏ دنيا سلام و سپاس،   نامه ‏و شعر حضرت‏‌تان ‏كه ‏توسط مجله ‏آدينه ‏التفات ‏فرموده‌‏ايد رسيد. از اين‌‏كه”در آستانه” تا اين ‏حد مورد توجه‌‏تان ‏قرارگرفته ‏بسيار سپاس‏گذارم. شعرى‏ كه‏ به ‏اين ‏مناسبت‏ محبت‏ فرموده‌‏ايد متقابلا مرا به ‏شدت‏ متأثر كرد. قصدم‏ از نوشتن ‏آن ‏سازكردن ‏سرودى ‏بود در ستايش‏ انسان، در سرزمينى …

ادامه‌ی مطلب »

خانم‏ گرامى، منيره برادران

دهكده. ـ ۲۰/۱۲/۷۲   خانم‏ گرامى، منيره برادران با سلام ‏و احترام‏ بسيار، نامه‌‏تان ‏كه ‏وسيله ‏مجله ‏آدينه ‏محبت‏ كرده‏ بوديد رسيد. از اين‌‏كه با شعر”در آستانه” باعث ‏تأثرخاطرتان ‏شده‌‏ام‏ بسيار متأسفم. گرچه‏ به ‏هيچ‌‏وجه چنين ‏قصدى ‏در ميان ‏نبود. قصد من‏ اين ‏بودكه ‏سرودى ‏در ستايش‏ انسان ‏سازكرده‌‏باشم در سرزمينى كه ‏در انسان ‏به ‏مثابه ‏جنازه‌‏ئى ‏مى‌‏نگرند و زنده‌‏گى …

ادامه‌ی مطلب »

آذر عزيزم

دهكده ،ـ ۷ نوامبر۱۹۹۷.   آذر عزيزم . ـ   با سلام و بوسه و محبت و همه‌‏ى چيزهاى خوب ديگر ، و البته به اضافه‌‏ى مبالغى دل‏تنگى ( كه بماند ! ) . يك راست مى‌‏روم سر مطلب : يكى از دوستان ،«خاموشى»ى شعر ” در جدال با خاموشى ” را در برگردان انگليسى‌‏اش Darkness ترجمه كرده بود كه …

ادامه‌ی مطلب »

آقاى حيدريه‏‌ى ‏عزيز

دهكـده،ـ ۶/۲/۷۵ آقاى حيدريه‏‌ى ‏عزيز،   ( مى‏‌بخشى‏ كه ‏نام‏ كوچك‌‏ات ‏را به ‏كار نبردم. به ‏نامى‏ با تركيب ‏وهن‌‏آميز “غلام” حساسيت ‏دارم. چه ‏كنم؟ نمى‏‌توانم ‏به ‏غلامى‌‏ى انسان تن ‏بدهم بخصوص كه‏ آن ‏انسان شاعر نيز باشد. يعنى ‏انسانى‏ باشد با فضيلتى مضاعف .ـ تو كه ‏در انتخاب ‏اين ‏نام ‏مسئوليتى‏ نداشته‌‏اى. پس‏ چرا در برابر آن عصيان ‏نمى‌‏كنى؟ …

ادامه‌ی مطلب »