زلال ذِن در آبگینهی هایکو
ذِن در جان شاعر
ندانستگیِ شاعر
زلال احساس و ایجاز
هایکو و شعر ذِنرین
رِنگا
اصطلاحات فنی
شعرها
زلالِ ذِن در آبگینهی هایكوُ
۱ در پیشگفتار جناب شاملو خواندیم كه «… در هایكوُ یا مطلقاً عنصر هوشی و عقلی وجود ندارد، یا بهرحال چنان با عنصر شهودیـ شاعرانه درآمیخته است كه با هیچگونه تحلیل و تفسیری نمیتوان از یكدیگر تفكیكشان كرد…». بیگمان خواهیدپرسید: پس خواننده چگونه میتواند از طریق فهم به جهان هایكوُ راه یابد؟ از سوی دیگر، این را هم میدانیم كه …
ادامهی مطلب »ذِن در جان شاعر
ذِن شاعر چگونه ذِنی است؟ ذنِ جانِ هایكوُسرا به شكل حالاتی تجلی میكند كه میتوان آنها را زیر چند عنوان خلاصه كرد. ۱. بیخویشی نخستینِ این حالات، بیخویشی است كه به صورتهای گوناگونی چون ناخودپرستی جلوه میكند، و در بیخودانگی به كمال میرسد. شاعر در این حالت، در چیزها مینگرد، به دور از فایدهمندی یا زیانباریشان: بارانی مِهآلوده، ـــ امروز …
ادامهی مطلب »ندانستگی شاعر
چییو شاعرهی كاگایی كه آرزو داشت در هنر هایكوُ به كمال برسد نزد استاد هایكوُی آن روزگار كه قضا را به آن شهر آمده بود میرود. چییو پیش از این در میان دوستانش به هایكوُسرای توانا شهره بود امّا میخواست بداند هایكوُیی كه ساخته و پرداختهی الهام شاعرانه است چگونه پدید میآید. استاد یك مضمون قراردادی، یعنی هوتوتوگیسوُ كه همان …
ادامهی مطلب »زلالِ احساس و ایجاز
۱ تحوّل هایكوُ بیشتر كار باشوْ بود. باشوْ میخواست احساسش را از ذِن در نوعی شعرِ همراه با روح ووُشیه wu-shih یا بوُجی buji، یعنی «هیچ چیز خاصّ»، بیان كند. میگفت: «برای سرودن هایكوُ كودكی خردسال شوید.» زیرا شعرهای باشوْ از همان عینیت الهام یافته برخوردارند كه بیان كودك از اعجاب، و با همان احساسِ از جهان به ما بازمیگردند …
ادامهی مطلب »هایكوُ و شعر ذِنرین
ذِنرینكوُشوو كتابی است گردآوردهی اِیچوْ . جُنگ یا مجموعهی سخنان كوتاهی است كه از كتابهای گوناگون فراهم آمده و دربردارندهی نوشتههایی از ذِن، از سوترههای بودایی، از نوشتههای كنفوسیوسی، مثل لیوُن یوُ یا سخنان كُنفوسیوس، از آثار فیلسوفان دائوی، و از شعرهای شاعرانی چون توْئنمی، توهو، ریتایهاكوُ، هاكوُراكوُتن، و دیگران. رهروان ژاپنی در دیرهای ذِن، هم در گذشته و هم …
ادامهی مطلب »رِنگا
از دیر زمان در ادبیات ژاپنی دوگونه شعر هجایی بوده است، شعرهای بلند و شعرهای كوتاه كه واكا یا تانْكا خواندهمیشود. در آغاز عصر میلادی، شعرهای كوتاه را دو شاعر با هم میساختند، یكی ۵، ۷، ۵ هجا را و دیگری ۷، ۷ هجا را. بعدها در قرن چهاردهم میلادی از چهارده هجای آخری تانكا، «هایكوُ» به وجود آمد. در …
ادامهی مطلب »اصطلاحات فنّی
هایكوُ،هایكوُ اصطلاحات فنّی فراوانی دارد كه تعریف و توضیح آنها دشوار است، چرا كه به روابط ظریف یا حالات پیچیدهی جان اشارهمیكند. از سوی دیگر، خود لغات از نظر معنا تغییر كرده و معنایی كه امروزه دارد متفاوت از معنای صد یا هزار سال پیش آنهاست.
پیش از این با اصطلاحاتی چون سابی، وابی ، و یووگِن آشناشده ایم. اینك چند اصطلاح مهم دیگر.
هایكوُ شعر ژاپنی
شعری از ایندست اگر برآنی كه بگویی،
نخست باید جانی از ایندست را در خور باشی؛
نقشی بدین گونه اگر بر آنی كه بنگاری،
نخست باید نقشی از اینگونه را اندر یابی. (*)
(*) ئیشّوو میوُرا و روُث فوُلر ساساكی، ذن كوان، ص ۱۱۸.
سوْگی
راهِ كوهستانی:
غازهای وحشی در ابرها
و آوازِ اردكهای كاكُلی در درهی تنگ.
[پنداری كوره راهِ كوهستانی این احساس را در آدمی بوجود میآورد كه در فاصلهیی یكسان از آسمان و زمین ایستاده است: نه زمینی زمینی است، و نه آسمانی آسمانی. یا در این نقطه میتواند پیوند مشهودی میان زمین و آسمان باشد. به سخن دیگر: این پیوند جاودانه است، گیرم برای درك آن میباید به نقطهیی در میان راه صعود كرد.]
سوْكان
سال به پایان میرسد. هیچكس چیزی به من نمیدهد امشب. در پایان سال، به خانهی خالی خود نگاه كرد و این هایكوُ را نوشت. بسا كه از سرما افسرده باشی، امّا خود را به آتش گرم مكن بودای برفین! [كودكان، به برف، تندیسی از بودا ساختهاند. بودا، فرزانگی است و برف، پاكی. تن عریان است و پوشش میطلبد، گرسنه است …
ادامهی مطلب »موریتاكه و دیگران
بیدهای سبز
ابروان را به رنگ میآرایند
بر پیشانی تپه.
بوی دلانگیز
چندان كه در مشام است
در گل نیست.
گلبرگِ فرو افتاده آیا
به شاخهاش باز میتواند جَست؟
نه، پروانهیی بود آن.
شعر مرگ او:
عمرم،
امروز شاید پدیدار شود
چون نیلوفر، افسوس!
ادامهی مطلب »
باشو: بركهی كهن
بِركهی كهن، آه!
جهیدنِ غوكی. ـــ
صدای آب.
میگویند پیش از باشوْ هایكوُ صرفاً بازی با كلمه بود و عمقاش از بیان یك نكتهی ظریف درنمیگذشت. امّا باشوْ با بیان «بِركهی كهن» جنبش نوی به هایكوُ داد. داستان این هایكوُ چنین است: زمانی باشوْ از بوُچّوْ تعلیم ذِن میگرفت. روزی استاد به دیدارش آمد و پرسید، «این روزها پیشرفتی كردهای؟» باشوْ گفت، «خزه پس از باران اخیر سبزتر از پیش شده است.»
هایكوُی باشوْ
برگِ موز در رهگذارِ باد.
از لاوك، باران را
میشنوم، شب.
با عطرِ آلو
به ناگاه برمیدمد آفتاب.
كوره راهِ كوهستانی.
این«بهناگاه» اشاره است به حالت جان شاعر، نه به ناگاه برآمدن خورشید. دو حس بویایی و شنوایی در یك زمان تحریك شدهاند، و باشوْ گفتی آفتاب را بویید و بوی شكوفههای آلو را دید.
ده شاگرد باشوْ
صدایش میگیرد
دندانهای میمون سپید است
زیر ِماه، بر ستیغ ِكوه.
باشوْ دربارهی این هایكوُ به كیكاكوُ گفت:
«ناتوانی تو در این است كه میكوشی از چیزی بعید سخن بگویی، تو شعر باشكوه را در چیزهای بس دور میجویی، حال آن كه در چیزهای پیرامون توست.»
ادامهی مطلب »
آخرین نوشته ها
نامه به وزارت ارشاد
آقای عزیز! با سلام، یادداشتی را که ملاحظه میکنید، هم میتوانید یک نامۀ خصوصی تلقّی کنید، هم میتوانید در نهایتِ سپاسگزاری من، به دادگاهی احاله کنید که من آن را به مجلس پر سر و صدای محاکمۀ سانسور تبدیل کنم، چون به هرحال یکی باید در برابر این فشار قد علم کند. من با نکاتِ نخست، ۳۸ موردیِ سانسورِ مجموعۀ …
ادامهی مطلب »سركارخانم لاهيجى
۳/۱۱/۷۲ سركارخانم لاهيجى با سلام و احترام و سپاس بسيار.ـ سه جلد كتابى كه محبت فرمودهايد رسيد. با اينكه ازخواندنشان به تمام معنى كلمه افسرده و بىزار و بيمارشدم از آن رو كه مجالى پيش آورد تا از آنچه پىآمد روانى روزگارىست كه كابوسوار بر اين مردم مىگذرد خبر دست اولى بگيرم عميقا ممنونتانام. چون فكركه كردم تنها به …
ادامهی مطلب »دوست محترم مهربان نكتهسنج، آقاى احمد خوشبين عزيز
دهكده ،ـ ۱۷ مرداد ۱۳۷۳ دوست محترم مهربان نكتهسنج، آقاى احمد خوشبين عزيز باسلام و احترام بسيار، نامه مثل هميشه سرشار از محبت و دقتتان كه به تاريخ ۲۱/۲ التفات فرموده بوديد تازه امروز عز وصول بخشيد. تا صبح ۲۸ ارديبهشت كه بنده ازتهران مىرفتم نرسيده بود زيرا در رژيم انقلابىمان براى ارسال پست از لاكپشت استفاده …
ادامهی مطلب »دوست ارجمند گرانمايه آقاى مقصودلوى بسيار نازنين
دوست ارجمند گرانمايه آقاى مقصودلوى بسيار نازنين . باسلام و درود فراوان . حال و حواس جمع و جورى ندارم . مجددا در وضع اسفناكى دوماهى گرفتار بيمارستان و اينجور مسائل بودهام و از دنيا ومافيها بىخبر ، تا سرانجام امروز حال وحوصلهئى دست داد و نيروئى كه بتوانم در جواب نامهى سرشار از محبتتان دو سه خطى قلمى …
ادامهی مطلب »انتشارات آمان
انتشارات آمان توسط جناب آقاى معروفى ، درنهايت احترام نامهى مورخ ۱۳ مارس ۱۹۹۹ شما را كه به دوست محترم من جناب آقاى معروفى نوشته بوديد دريافت داشتم. و احتراما توضيح مىدهم كه علت تأخير در ارسال پاسخ آن عود بيمارى من بودهاست كه گمان مىكنم آقاى معروفى به اطلاع شما رسانده باشد . به هرصورت اكنون خوشوقتم كه …
ادامهی مطلب »دخترعزيزم لقائيه
دهكده ،ـ ۱۰ مهرماه ۱۳۷۳ دخترعزيزم لقائيه، همه چيز مثل فنرى در ذهنام فشرده شدهاست تا براى شما چيزى بنويسم اما راستاش را بخواهيد فضاى ذهنىام چنان آشفته و تاريك است كه نه مىتوانم نظمى به فكرم بدهم و نه قادرم كلماتم را پيدا كنم. دوستان آدينه ديروز نامه شما را به من دادند و گمان مىكنم تلخى اثرى …
ادامهی مطلب »دوست محترم آقاى تقى نژاد- اكبر
دهكـده،ـ ۲۵/۱/۷۳ دوست محترم آقاى تقى نژاد- اكبر باسلامهاى قلبى به شما و همكاران گرامى كتاب كادوس. ـ از اينكه صفحات مجموعه را پيش از چاپ برايم ارسال داشتهايد بسيار متشكرم. نخست خوشحالام كه آشنائى مستقيمتان با آقاى داغلارجا باعث رفع اشتباه من درمورد نام ايشان شده و ديگر اصلاح طرز نگارش كلمه «آنگاه». عميقا از اين همه …
ادامهی مطلب »دوست همدل آقاى تقى نژاداكبر
دهكده ـ ۱۰/۱۱/۷۲ دوست همدل آقاى تقى نژاداكبر نامه پرمهرتان به ضميمه نخستين شماره كتاب كادوس زيارت شد. خسته نباشيد! مجموعه پربارىست كه طبعا هربار پربارترخواهدشد. درباره آنچه آقاى حيدرمهرانى نوشتهاند بد نيست رفع شبهه شود كه چون آن شعر را به اتكاى حافظه خواندهام سهوى چنان در آن راه يافته و به احتمال قوى همان “جوار” درست …
ادامهی مطلب »دوستان گرامى گردون
دوستان گرامى گردون با سلام وحرمت بسيارـ لطف كرده در گردون ۴۹-۴۸ ازاين دوست خود گزارشى داده بوديد كه از پارهئى جهات براى تعدادى از دوستان سوآلبرانگيز از آب در آمد. ۱. عدم انتشار دو جلد نخست دن آرام ربطى به گرانى و ارزانى كاغذ نداشت. هنوز من و مؤسسه نشر مازيار كه ناشر اين كتاب خواهد بود در …
ادامهی مطلب »جناب آقاى عيسا كيانى حاجى
جناب آقاى عيسا كيانى حاجى با سلام و احترام بسيار، نامه پرمهرتان به ضميمه اظهار محبتى كه فرمودهايد رسيد. سپاسگذارتان هستم. كلاه گوشه دهقان به آفتاب رسيد. سال نو را حضورتان تبريك مىگويم و از تأخيرى كه در ارسال پاسخ نامه پيش آمد تقاضاى عفو بزرگوارانه دارم. دست مهربانتان را از دور مىفشارم. احمد شاملو
ادامهی مطلب »بهروژ آكرهئى عزيزم
دهكده، ـ ۲۰/۱۲/۷۲ بهروژ آكرهئى عزيزم با سلام و احترام، نامهات به ضميمه مجله”وان” رسيد. بسيارممنون. مجله تر و تميزىست و پيداست كه دوستان با علاقهمندى رويش زحمت مىكشند. سلام مرا به همه دستاندركاران برسان. اوائل ماه مه به سوئدخواهم آمد و دوهفتهئى قرار است آن طرفها بمانم، البته اگر وضع جسمى مناسب سفر باشد. بنابراين راجع به شعرخوانى فرصت …
ادامهی مطلب »دوست ناديده آقاى حسين رسائل گرامى
دوست ناديده آقاى حسين رسائل گرامى با يك دنيا سلام و سپاس، نامه و شعر حضرتتان كه توسط مجله آدينه التفات فرمودهايد رسيد. از اينكه”در آستانه” تا اين حد مورد توجهتان قرارگرفته بسيار سپاسگذارم. شعرى كه به اين مناسبت محبت فرمودهايد متقابلا مرا به شدت متأثر كرد. قصدم از نوشتن آن سازكردن سرودى بود در ستايش انسان، در سرزمينى …
ادامهی مطلب »خانم گرامى، منيره برادران
دهكده. ـ ۲۰/۱۲/۷۲ خانم گرامى، منيره برادران با سلام و احترام بسيار، نامهتان كه وسيله مجله آدينه محبت كرده بوديد رسيد. از اينكه با شعر”در آستانه” باعث تأثرخاطرتان شدهام بسيار متأسفم. گرچه به هيچوجه چنين قصدى در ميان نبود. قصد من اين بودكه سرودى در ستايش انسان سازكردهباشم در سرزمينى كه در انسان به مثابه جنازهئى مىنگرند و زندهگى …
ادامهی مطلب »آذر عزيزم
دهكده ،ـ ۷ نوامبر۱۹۹۷. آذر عزيزم . ـ با سلام و بوسه و محبت و همهى چيزهاى خوب ديگر ، و البته به اضافهى مبالغى دلتنگى ( كه بماند ! ) . يك راست مىروم سر مطلب : يكى از دوستان ،«خاموشى»ى شعر ” در جدال با خاموشى ” را در برگردان انگليسىاش Darkness ترجمه كرده بود كه …
ادامهی مطلب »آقاى حيدريهى عزيز
دهكـده،ـ ۶/۲/۷۵ آقاى حيدريهى عزيز، ( مىبخشى كه نام كوچكات را به كار نبردم. به نامى با تركيب وهنآميز “غلام” حساسيت دارم. چه كنم؟ نمىتوانم به غلامىى انسان تن بدهم بخصوص كه آن انسان شاعر نيز باشد. يعنى انسانى باشد با فضيلتى مضاعف .ـ تو كه در انتخاب اين نام مسئوليتى نداشتهاى. پس چرا در برابر آن عصيان نمىكنى؟ …
ادامهی مطلب »